kurdland روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد هرجا دلت شکست...قبل رفتن خودت جاروش کن تاهر ناکسی منت دستهایزخمیشو روت نزاره...♥
ویدیوی تبلیغاتی بالا خبر از آن می دهد که محسن نامجو خواننده جوان ایرانی جمعه 20 شهریور ماه، شب قبل از اختتامیه شصت و دومین جشنواره بین المللی فیلم ونیز در این جشنواره به اجرای برنامه می پردازد. نامجو توضیح داده است که در این برنامه مخلوطی از تک نوازی قطعه های قبلی و اجرای قطعه های آلبوم جدیدش با ارکستر را اجرا خواهد کرد. در ویدیوی تبلیغاتی این برنامه تصویر گلشیفته فراهانی نیز به عنوان یکی از هنرمندانی که وی را در این برنامه همراهی می کنند به چشم می آید. این خواننده جوان به تازگی کار بر روی آلبوم جدید خود با عنوان «آخ» را به پایان رسانده است که اوایل پاییز در خارج از ایران منتشر خواهد شد. براي ديدن ویدیوی تبلیغاتی اينجا را كليك كنيد تا پیش از وود استاک، فستیوالهای بزرگ موسیقی دیگری هم برگزار شده بودند، اما نام هیچ کدام به اندازهی وود استاک تا این اندازه بر سر زبانها نیفتاد. بارها این پرسش پیش آمده است که مگر وود استاک چه خاصیتی داشته که همچنان از آن به عنوان یکی از منحصر به فردترین اتفاقات عرصهی موسیقی راک و همینطور جنبش هیپیها نام میبرند؟ اولین نکته را میتوان در این امر دانست که به واسطهی فستیوالی مثل وود استاک، جنبش "هیپی" که تا آن زمان از آن به عنوان خردهفرهنگ یاد میشد، در کسوت فرهنگ غالبی در آمد که تا زمان ظهور فرهنگهای دیگری همانند "پانک" و "متال"، روش زندگی آدمها به خصوص جوانهای آن دوره را شدیدا تحتتأثیر قرار داد. وود استاک فرصتی بود برای هیپیها تا نشان دهند که طرز فکرشان چیست و از چه زاویهای به دنیا مینگرند شرایط سیاسی آن دوران، عامل دوم ماندگاری وود استاک است. یقینا اگر جنگ ویتنام نبود، وود استاک زودتر از اینها از اذهان پاک میشد. یکی از مشخصههای اصلی هر فرهنگ جوانانهای جستجوی آزادی است، از همین رو هم جنگ ویتنام و همچنین جنبشهای اجتماعی دههی ۱۹۶۰ باعث شدند تا وود استاک بهترین فرصت را برای جوانان آن دوره پدید آورد تا طرز فکرشان را در غالب موسیقی اعتراضی راک به دیگران بشناسانند. همچنین از نظر موسیقایی، سالهای پایانی دههی ۱۹۶۰ را میتوان جزو سالهای درخشان قرار داد. بازگشت الویس پریسلی به زادگاهش برای ضبط آلبوم و همچنین فروش بالای آلبومهای راک از مهمترین ویژگیهای آن زمان به شمار میروند طبیعی است که وقتی نیم میلیون نفر، سه روز پی در پی در مکانی مستقر شده باشند، نمیتوان انتظار داشت محل استقرارشان پس از این مدت از تمیزی برق بزند. به موجب همین اصل ساده، زمین آقای یسگور پس از پایان وود استاک تبدیل به یک زبالهدان عظیم و بدبو شده بود. تنها در حدود ۳۰ تا ۸۰ هزار کیسه خواب باقی مانده بود که صاحبانشان آنها را با خود نبرده بودند. همه جا پاکتهای شیر، بطری، کاغذ یا ظرف به چشم میخورد. برای همین هم داوطلبان بلافاصله دست به کار عملیات پاکسازی شدند. Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بین هر اجرا کمی هم زمان تنفس برای تماشاگران در نظر گرفته شده بود. البته به جزو خاطره و زباله، وود استاک اعداد و ارقامی را هم بر جا گذاشت که نیم نگاهی به آن داشتهایمقیمت بلیط یک روز از فستیوال در پیشفروش، بالغ بر شش و نیم دلار بود و قیمت بلیط سه روزه، ۱۸ دلار. در مجموع ۶۸ پزشک و ۳۶ پرستار بیش از شش هزار نفر را مدوا کردند.در طول برگزاری فستیوال، شش زن وضع حمل کردند، که نوزادان دو نفر از آنان سالم به دنیا آمدند و چهار زن دیگر در هنگام زایمان فرزندان خود را از دست دادند. − یک نفر به دلیل مصرف بیش از اندازهی هرویین جان خود را از دست داد و یک نفر دیگر نیز در هنگام عملیات پاکسازی توسط یک تراکتور زیر گرفته شد. − ترافیک آنچنان شدید بود که طی مسافت ۱۶۰ کیلومتری میان نیویورک و بتل ۸ ساعت به طول میانجامید، از همین رو نیز بیشتر طرفداران بعد از پارک کردن خودروهایشان ۲۴ کیلومتر را با پای پیاده میرفتند. − ۳۶ نفر از نیروی پلیس نیویورک، ۱۵۰ پلیس داوطلب، ۱۰ کلانتر محلی و ۱۰۰ سرباز گارد ملی و کلانترهای کمکی از ۱۰۰ کشور مختلف، مسئولیت امنیت فستیوال را بر عهده داشتند. − زمین آقای یسگور در اصل مزرعهی تولید شیر بود و به همین خاطر در طول فستیوال ۴۵۰ گاو آزادنه در بین جمعیت تردد میکردند. − ۶۰۰ دستشویی عمومی برای نیم میلیون نفر آماده شده بود. هر چند برخی از چهرههای نامدار آن زمان در وود استاک به روی صحنه رفتند، اما با این حال شمار زیادی خوانندهی معروف نیز بودند که به هر دلیلی از حضور در این فستیوال سر باز زدند. البته اینها هیچکدام حتی ذرهای هم حدس نمیزدند که وود استاک در آینده چه معنایی خواهد داشت.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بیتلها یکی از غایبان بزرگ وود استاکیکی از معروفترین رد درخواستها برای حضور در وود استاک به گروه جترو تول (Jethro Tull) تعلق دارد. میگویند سرپرست گروه، یان اندرسون، در آن زمان گفته بود: «من هیچ علاقهای به این ندارم که آخر هفتهام را در یک مزرعهی بزرگ با مشتی هیپی دست و رو نشسته بگذرانم!»
گروههای لد زپلین و مودی بلوز و بیتلز نیز از غایبان وود استاک بودند. در هنگام برگزاری فستیوال، شایعهای بر سر زبانها افتاد که میگفتند گروه بیتلز قرار است برنامهای غافلگیرانه اجرا کند. اما این حرف تنها در حد همان شایعه نیز باقی ماند.
در این بین، تنها اجرای یک هنرمند بود که همه را بیصبرانه در انتظار گذاشته بود؛ کسی که در همان وود استاک زندگی میکرد و محل زندگیاش تنها چند کیلومتر با بتل فاصله داشت. میتوان ادعا کرد که فستیوال وود استاک در اصل به خاطر او برگزار شده بود و این هنرمند کسی نبود جز باب دیلان که اسطورهی روز آن زمان به شمار میآمد. با این حال دیلان هیچگاه در این فستیوال به روی صحنه نرفت. او بارها گفته بود که هیچ همخوانی با هیپیها ندارد و آنها را "نسلی بدون هویت" خوانده بود.
اظهار نظرهای بهیادماندنی
از فستیوال وود استاک فیلم مستندی نیز تهیه شد که درهمان زمان به بازار آمد. چه در فیلم و چه در مصاحبههای بعدی خوانندگان، اظهار نظرهای جالبی به زبان آمدند که بیشتر آنها هم از تجربههای شخصی آنها روایت میکردند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: کارلوس سانتانا در یکی از کنسرتهایش در سال ۲۰۰۲ در آلمان− «زمانی که ما در هلیکوپتر نشسته بودیم و به سمت محل برگزاری فستیوال میرفتیم، وقتی برای اولین بار جمعیت را از آن بالا دیدم، فکر کردم که اینها گلهای رنگ و وارنگی هستند که در یک مزرعه کاشتهاند. از خلبان پرسیدم، آنجا دقیقا چه کاشتهاند؟ او هم جواب داد، اینها همه آدم هستند. همانجا برایمان روشن شد که قضیه فراتر از یک کنسرت معمولی است.» (الکس دل زوپو، نوازندهی کیبورد و یکی از خوانندگان گروه سوییتواتر)
− «جری گارسیا از من پرسید، شما کی میروید روی صحنه؟ گفتم حدود ساعت چهار بعد از ظهر. جری جواب داد، ما باید بعد از شما برویم روی صحنه و این هم زودتر از ساعت دوی نیمهشب نمیشود، پس احتمالا شما هم نصفهشب نوبتتان میشود. وقتی جری این را گفت، من هم با خودم فکر کردم، پس میتوانم کمی مسکالین (نوعی مادهی مخدر) استفاده کنم. اگر الان بزنم، تا نیمه شب سرحال شدهام و آن خماری اولیه هم رفته است. کار اشتباهی بود، به محض اینکه مسکالین استفاده کردم، هنوز در حال و هوای بعدش بودم که ناگهان یک قیافهای را جلوی رویم دیدم که میگوید، شما باید همین الان روی صحنه بروید، اگر الان روی صحنه نروید، اصلا دیگر باید قید اجرای برنامه را بزنید! فقط یادم هست که دعا میکردم، خدایا کاری کن که من اشتباه نزنم.» (کارلوس سانتانا، نوازندهی گیتار)
− هر دفعه که من به سازم روی صحنه دست میزدم، شوک الکتریکی بهم وارد میشد. سن تماما خیس بود و جریان برق کاملا از توی بدنم رد میشد. دیگر تبدیل به یک هادی برق شده بودم! واقعا اگر به میکروفن یا گیتار دست میزدید، خطر مرگ و زندگی شما را تهدید میکرد. یکهو یک جرقهی آبیرنگ به اندازهی توپ بیسبال ظاهر شد و من دو سه متر به عقب پرت شدم. (باب ویر، گیتاریست گروه گریتفول دد)
منبع : صداي آلمان ![]() جانسون در 17 آگوست سال 1954 در تگزاس آمریکا متولد شد. علاقه اریک به موسیقی و نوازندگی از همان دوران کودکی در وی نمود داشت. داشتن خانواده ای علاقمند به موسیقی و همچنین توانمند در نواختن ساز، محیط مساعدی را برای وی بوجود آورد تا خلاقیتها و استعدادش را نشان دهد. وی و سه خواهرش در همان سنین کودکی شروع به فراگیری پیانو نمودند، برادر دیگرش در همان سنین جوانی برای خود گروهی تشکیل داده بود و پدرش نیز خواننده ای توانا بود، هرچند رشته و شغل اصلی وی فیزیک بود. در سن 11 سالگی بود که او با گیتار آشنا شد و شروع به نواختن نمود و تا مدتها تحت تاثیر نوازندگانی چون : Eric Clapton, Chet Atkins, Cream, Jimi Hendrix, Wes Montgomery, Jerry Reed, Bob Dylan, and Django Reinhardt بود. ![]() اولین تجربه حرفه ای اش در زندگی در سن 15 سالگی شکل گرفت، زمانی که به عنوان یکی از اعضای یک گروه راک محلی شروع به نوازندگی نمود. در سال 1968 اریک جوان آلبومی را به همراه گروه و با انتشار محدودی ضبط نمود که این آلبوم توانست توجه چند شرکت موسیقی را بخود جلب نماید. اما او نتوانست این موفقیت را ادامه دهد تا اینکه بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان خانواده اش به آفریقا مهاجرت نمود و در نهایت وی به تگزاس بازگشت و در سال 1974 به گروه فیوژن Electromagnets پیوست. همراه با گروه کنسرتهایی را در ایالتهای مختلف برگزار نمود اما به دلیل عدم استقبال از ساخته ها آنها این گروه بعد از سه سال منحل شد. در هر حال اریک جانسون بدون توجه به این اتفاقات به فعالیت خود ادامه داد و گروه خود را که شامل Kyle Brock بعنوان نوازنده گیتار باس و Bill Maddox بعنوان درامر تشکیل داد که توانست در سال 1978 آلبوم خود را باعنوان Seven Worlds منتشر نماید. ![]() موفقیت این آلبوم باعث شد تا شرکتهای مختلفی با وی مذاکره نمایند و این موفقیت تجاری موجب پیشرفت در کارش و همچنین کسب شهرت محدودی در جامعه نوازندگی آن زمان شد. اما قرارداد های وی با گروه و سایر شرکت ها بعد از مدت کوتاهی برهم خود و وی به تنهایی و به عنوان گیتاریست در ضبط آلبومهای خوانندگانی چون: Cat Stevens -Carole King- Christopher Cross فعالیت مینمود. اما تا این زمان تنها نامی که از اریک جانسون در محافل موسیقی برده میشد، عنوان نوازنده میهمان در آلبوم ها بود و چندان به عنوان گیتاریستی خلاق و ماهر به وی توجه نمیشد تا اینکه خواننده مطرح و پرطرفدار آن زمان Prince از یکی از اجرای های اریک در یک برنامه تلویزیونی استفاده نمود و این اتفاق موجب آشنایی وی با کمپانی برادران وارنر بود و در نهایت پلی برای رسیدن به موفقیتهای درخشان در آینده! مجله Guitar Player magazine از وی بعنوان یکی از ارزشمندترین گیتاریستهای جهان نام میبرد! هر چند جدا از نوازندگی وی همچنین در خوانندگی و نواختن پیانو نیز مهارت دارد. در سال 1991 وی بخاطر اجرای اثر Cliffs of Dover توانست جایزه گرمی بهترین اجرای ساز در شاخه راک را به دست آورد. در سال 2004 وی از سوی اریک کلاپتون برای شرکت و نواختن در فستیوال Crossroads Guitar دعوت شد. اما برخی از مهمترین آثار وی در زمینه آموزش میتوان به سه ویدیویی تصویری اشاره نمود که جزو پرفروشترین سری آموزشی های گیتار در جهان میباشد که نام آنها به این شرح است: * Eric Johnson: Total Electric Guitar 1990 * Eric Johnson: The Fine Art of Guitar 1996 * Eric Johnson: The Art of Guitar 2005 ![]() وی با گیتاریستهای متعددی همکاری نموده است که میتوان مهمترین کار وی اجرا به همراه Joe Satriani و Steve Vai دو نوازنده شهیر دنیای راک تحت عنوان G3 نام برد که آلبوم تصویری این کار توانست فروش خیره کننده ای را از آن خود نماید ![]() شهریار فریوسفی به دلیل توانایی بالا در تکنیک نوازندگی، دشیفر بی نظیر و اخلاق بسیار نیکو، یکی از بهترین انتخابها برای آهنگسازان و نوازندگان بود. بارها از هنرمندان مختلف درباره همراهی های او در کنسرت و ضبط شنیده ام که چقدر بی حاشیه بودن و فروتنی او را ستایش میکردند. شهریار فریوسفی، یکی از برجسته ترین دوره دیدگان هنرستان ملی بود، سونوریته و تنوع سبک او در نوازندگی، تنه به استادش هوشنگ ظریف میزد. از خصوصیات های مهم نوازندگی و تدریس هوشنگ ظریف، شناخت و اجرای سبک های شاخص تار نوازی است. هوشنگ ظریف و بسیاری از شاگردان او از جمله شهریار فر یوسفی، توانایی اجرای قطعات مختلف تار به همان اکولی را دارند که آهنگساز در آن فضا آهنگسازی کرده است. مثلا شهریار فریوسفی یا هوشنگ ظریف سبکهایی که بسیار دور از هم به نظر می آید همچون، شیوه نوازندگی علینقی وزیری و جلیل شهناز را به خوبی اجرا کرده اند. این خصوصیت فریوسفی، یکی دیگر از دلایل علاقه هنرمندان به همکاری با او بود. به عقیده نگارنده،، نوازندگی تار در واقع بعد از دعوت حسین دهلوی، از هوشنگ ظریف بود که به این استاندارد رسید و ما در این عصر شاهد نوازندگانی بودیم که هنوز یکه تاز همنوازی و تکنوازی در کنسرت و استودیو ها هستند. البته نباید فراموش کرد که دهلوی از استادان دیگری همچون علی اکبر خان شهنازی نیز در بخش تدریس تار هنرستان استفاده میکرد که ناگفته پیدا است که تاثیر این اسطوره تار نوازی در هنرستان ملی یکی از بزرگترین شانس های هنرجویان بوده است. شهریار فریوسفی نیز همچون بسیاری از هنرجویان هنرستان، از مکتب علی اکبر خان شهنازی استفاده کرد ولی این تعلیمات هوشنگ ظریف بود که نوازنده را از پایه روی خط سیری قانونمند و اصولی قرار میداد. تقریبا محال است که نوازنده ای با دیدن تنها مکتب هنرمندی مثل استاد شهنازی بتواند به توانایی کسی مانند شهریار فر یوسفی برسد، زیرا غیر از اینکه اصولا شیوه تدریس این هنرمندان به صورت گوشی و غیر نتی بود، تدریس تار هم به صورت سنتی بود و حرکت در سیستمی علمی و مطابق اصول استاندارد آموزش موسیقی نبود، غیر از همه این موارد، استادان قدیم اکثرا فقط به سبک شخصی خود با هنرجویان کار می کردند و اینگونه نبوده که مثلا استادی مانند شهنازی، نواختن به سبک جلیل شهناز یا بیگجه خانی را هم تدریس کند (که البته این دو نوازنده بسیار مورد تایید و علاقه علی اکبرخان شهنازی بوده اند) با توجه به موارد گفته شده و نگاهی به فعالیت های هنری هنرآموختگان هنرستان ملی، واضح است که فریوسفی یکی از شاخص ترین دوره دیده های هنرستان و سیستم فکری آن بوده است. امروز اگر وارد یک فروشگاه آثار موسیقی شوید شاید 70 تا 80 درصد تار و سه تار نوازی های این آثار متعلق به فریوسفی باشد که البته این موضوع کمی هم باعث گلایه بعضی از اهالی موسیقی بوده که چرا فریوسفی در بعضی از آثاری که همطراز سطح هنری او نبوده اند نواخته است، دلیل این اتفاق حتما کارمند صدا و سیما بودن و البته فروتنی بیش از حد او بوده است. فراوان بودن آثار ضبط شده از شهریار فریوسفی، نباید این گمان را بوجود آورد که آثار او بدون توجه به توانایی های تکنیکی، فقط از نظر کمی قابل اهمیت است، چراکه فریوسفی در دهه 60 که آثار بی نظیر موسیقی جمعی ایران تولید شده، فعالیت بسیار زیادی داشته است. سونوریته و تکنیک درخشان فریوسفی، زیبنده آثار گرانمایه هنرمندانی چون، مرتضی حنانه، همایون رحیمیان، کامبیز روشن روان، محمد شمس، کاظم داوودیان و ... بوده است که بدون شک با تداوم فرهنگ موسیقی ایران زمین، تداوم حیات خواند داشت. ![]() فراموش نمیکنم که در اولین دیدارم با ایشان، یاد آور شدم "هنوز با صدای تاری که از شما در همنوازی پیانو محمد شمس (در فیلم "خانه آقای حق دوست" به آهنگسازی محمد شمس) شنیده ام، کیفیت تارها را می سنجم!" تولید سونوریته خوب از ساز (مخصوصا سازهای تار و سه تار) رابطه مستقیم با شیوه نوازندگی، اکول دو دست، شکل مضراب و هماهنگی آن با ساز مورد استفاده دارد. متاسفانه نوازندگان نسل کنونی به خاطر بهره نبردن از شیوه های منطقی در آموزش این سازها، گاهی شناختی از این مقوله ندارند و اینجاست که نیاز به مدون کردن اکول نوازندگی احساس میشود. اشکالی که در نوازندگان دوره های قبلی که اکثرا شاگردان هوشنگ ظریف بوده اند دیده نمیشود. هنرمندانی که مخصوصا در استودیو با فریوسفی همکاری داشته اند، تایید میکنند که توانایی او در دشیفر تقریبا بی نظیر بوده است، حتی به شوخی گاهی میگفتند، "قطعه را از مدت اثر هم سریعتر مینوازد!" از این توانایی فریوسفی حتی میان نوازندگان ارکستر سمفونیک هم یاد میشود. در مراسم ختم استادم منصور سینکی، شهریار فریوسفی را دیدم که از شدت تاثر قادر به ایستادن نبود، مرگ زود هنگام دوستش منصور، آنقدر نا به هنگام و جانکاه بود که توان راست کردن قدش را نداشت. امروز درگذشت او دو سال بعد از فوت دوستش، غم بی حد و حصری را برای خانواده تار نوازی ایران و مخصوصا پدر این خانواده که همانا هوشنگ ظریف است بوجود آورده است. شهریار فریوسفی و همسر هنرمندش، دو فرزند هنرمند نیز دارند که هر دو با وجود جوانی در میان نوازندگان موسیقی کلاسیک، شناخته شده هستند، پدرام و پانیذ فریوسفی، دو ویولونیست با ذوق که خوشبختانه از نظر هنر و اخلاق، شباهت های زیادی به پدر دارند. هر چند عمر شهریار فریوسفی پنج دهه بود ولی بدون شک سونوریته و ادیت درخشان شهریار فریوسفی، همواره یاد او را با آثار بی شمار ضبط شده او زنده نگه خواهد داشت. آنرا که زندگیش، به عشق است، مرگ نیست هرگز گمان نبر که مر او را فنا بود سنائی در دهه شست هر چند هندریکس توانسته بود برای خود شهرتی کسب نماید اما چت چندلر نوازنده گیتار باس گروه مشهور Animals به وی توصیه کرد که به انگلیس برود و فعالیتهایش را در آنجا ادامه دهد. انگلیش مهد موسیقی راک اند رول، به راستی تنها جایی بود که توانست نبوغ و استعدادهای هندریکس را به نمایش گذارد؛ مهارت وی در نوازندگی و استیل خاص جیمی هندریکس به همراه ابداعاتش در نوازندگی باعث شد به سرعت نامش بر سر زیانها بیفتد. وی در انگلیس اولین آلبوم خود را با عنوان " Are You Experienced " منتشر نمود که موفقیت بسیار خوبی را برایش به همراه آورد، هرچند این موفقیت دلیل اصلی شهرتش در زادگاهش یعنی امریکا نبود! وی کارهای عجیبی با گیتار انجام میداد همانند نواختن گیتار با دندان یا زبان و همراه با گروهش ترانه هایی را ضبط و منتشر نمود که جزو برترین آثار بریتانیا قرار گرفت. اما کاری که در فستیوال پاپ مونتری انجام داد باعث شد تا وی با سرعت عجیبی نقل محافل خبری شود. پس از اجرایش در آن فستیوال، در انتهای برنامه وی برای تشکر از تماشاچیان گیتار خود را به آتش کشید! بازگشت وی به آمریکا و حضوری جنجالی باعث شد که آلبومش در امریکا به فروش بالایی دست پیدا کند و به همین منوال دو آلبوم بعدی او با عنوان Electric Ladyland و Bold as Love مورد استقبال قرار گرفت. اما اینکه هندریکس را به عنوان اسطوره میشناسند، چندان عجیب نیست، ساز گیتار در موسیقی راک تا سالها تنها نقش همراهی کننده را بازی مینمود. عدم توجه به پیچیدگی های تکنیکی این ساز و قابلیتهای بالای گیتارالکتریک، مدتها بود این ساز را محدود به اجرای چند آکورد ساخته بود. حضور جیمی هندریکس جرقه ای بود برای دیگر نوازندگان و ظهور مجدد گیتار الکتریک بدون توجه به عنصر آواز، در حقیقت موسیقی سازی را وی برای گیتار الکتریک بنیان نهاد. نوازنده شهیر و صاحب سبک الکتریک اینگوی مالمستین، همراه از جیمی هندریکس به عنوان الگوی اصلیش یاد میکند و شاید اگر آن روز هندریکس گیتارش را به آتش نمیکشید، امروز تنها خاطره ای از وی به جا مانده بود! وی در طی سالهای حضورش، شور هیجان خاصی را به فستیوال ها و کنسرتها میبخشید؛ در این بین گروهش را با عنوان گروه کولی ها تشکیل داد چرا که همانند کولی ها همواره مشغول سفر و اجرای برنامه در نقاط مختلف دنیا بودند. اما این نوازنده افسانه ای گیتار در 6 سپتامبر سال 1970 در زمانی که تنها 27 سال سن داشت، بدلیل مصرف زیاد مشروبات الکلی و قرص از دنیا رفت. هر چند عمر وی کوتاه بود اما تاثیری که داشت تا به امروز ادامه دارد و او را الگوی اصلی بسیاری از نوازندگان برجسته گیتار امروز میتوان دید. آخرین مطالب ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |