kurdland روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد انسان متحلی به فضائل و ادب و نزاهت دین ملا محمود ابن ملا امین مفتی ابن حاج ملا احمد مفتی مشهور به چاومار در سلیمانیه به سال ۱۲۹۰ هجری متولد شده در بیت علم و شرافت و کرامت تربیت شد و بعد از تمییز شروع به تعلیم نمود و در مدرسه پدران بزرگ و مشهور خود مشغول شد و در مراتب علم ترقی کرد و چون در سال ۱۳۱۵ با مرگ پدر بزرگوار خود روبرو شد با برادر بزرگتر خود در سفری به مدرسه بیاره همراه شد و بعد از مدتی کوتاه به مدرسه ملا عبدالرحمن پنجوینی انتقال پیدا کرد پس برادرش در انجا علم را تکمیل نمود و اجازه گرفت و هر دو به سلیمانیه برگشتند و چون برادرش به سلیمانیه نشست و اداره امور عائله که صاحب ترجمه قبلا" مسئول ان بود بواسطه اشتغال به تدریس باز برایش ممکن نشد و در حدی که تا انوقت رسید باقی ماند.
وی مالک قسمتی از املاک مورثی بود که واردات ان را در خدمت علماء و اصدقاء و سایر مردم مصرف کرد و داخل دنیا نمی شد و ازدواج نکرد و به لذت نفسانی و امور تجملاتی اهمیت نداد و به انها نپرداخت و او دارای ذوق ادبی و اشعار بود و غالب اشعارش در مکدائع حضرت رسول (ص) و اصحاب او و در عشق عرفانی و محسنات مرشدش حضرت شیخ نجم الدین ابن شیخ عمر ضیائالدین مقیم در بیاره بود. بعد از وفات دوستانش دنیا بر او تنگ می شد و زندگی را به دلتنگی و تاسف می گذرانید تا بالاخره در ۱۳۷۵ در سلیمانیه وفات یافت و در مقبره سیوان دفن شد. کامل تمام عیار و اصیل ملا محمد ابن ملا علی قزلچی رحمهم الله در حدود ۱۳۱۰ه متولد شده و بعد از تمییز در خانه" خود درس خواند و تحت توجه و تربیت پدر فاضلش همان پدری که نزد پدر مربی فاضل خود علی قزلچی تربیت شده بود پرورش یافت و به عزت نفس و بزرگی اخلاق و نجابت و برنامه واقعی و سلوک بر روش و سنت خدا در کائنات رشد کرد او عاقل و دور اندیش و مردم شناس بود و هر کسی را در مرتبه خود قدر می دانست وی در زادگاه خود به حد پختگی در علم رسید و چون او در تاریخ دارای بصیرت و در نتیجه گیری از ان بسیار ماهر بود به اصلاح وضع خود در تدریس تصمیم گرفت ولی زمان با او موافق نبود پس قصد کرد که به قاهره رفته زمانی از محل خود دور شود و غیبت کند فلذا به قاهره رفت و یک سال در انجا ماند و در مجالس علمی شرکت کرد و به مدارس می رفت و درس استادها را سماع می نمود و هنگام گفتگو و مباحثات حاضر می شد معلوماتش بیشتر گردید بعد به عراق بازگشت و چون به کرموم رسید دریافت که ممکن نیست به محل سابق خود برگردد سپس به بیاره امد و میهمان حضرت شیخ علاءالدین شد ان حضرت او را گرامی شمرد و احترام گرفت و سه ماه نزد وی باقی ماند سپس به روستای سر آو در الان رفت و در انجا امام شد و چون خبر مسافرت شیخ به بغداد را کانون اول سال ۱۳۳۱ شنید در سلیمانیه به ما پیوست و با ما به بغداد امد و در مدرسه حسین پاشا مدرس شد و امامت مسجد بشر حافی را بر عهده گرفت سپس در حضرت گیلانیه مدرس تا اینکه در سال ۱۳۸۰ در گذشت و جسد وی را در مقبره عمومی اعظمیه دفن کردند.
ماموستا هه ژار کرد گرد شادروان استاد عبدالرحمن شرفکندی فرزند زنده یاد ملا محمد بور در سال 1300 خورشیدی در خانواده متدین در شهر مهاباد پا به عرصه وجود گذاشت و در سنین دو- سه سالگی به سبب فوت مادرش تلخی و سختی روزگار را لمس و احساس کرد ودر آغوش پر مهر پدر بزرگوارش پرورش واز 5 سالگی در محضر پدر خواندن و نوشتن وآموزش قران را فرا گرفت و با توجه به استعداد خارق العاده ورهنمود وارشاد پدر مدتی در خدمت عارف ربانی شیخ شمس الدین برهانی (خانقاه شیخ برهان)و نزد بزرگ مردان به کسب علم ودانش پرداخت . متاسفانه در ایام شورجوانی در 17 سالگی پدرش را نیز ازدست داد و سرپرستی خانواده را بعهده گرفت و از آن هنگام لقب "هه ژار" رابرای خود انتخاب کرد و با خدای خود و خون و شرف ملی خویش پیمان بست تا قلم واندیشه و توان خود را در راه خدمت به انسانیت و مبارزه با ظلم و ستم و جهل و بی سوادی بکار بست. ماموستا هه ژار انسانی آزادیخواه ,فردی آرمان شناس و آرمانخواه و فنا در آرمان بود.وی شاعری توانمند ,محقق و مورخی برجسته,نویسنده ای توانا و مترجمی زبردست بود.او کوشنده خستگی ناپذیر و بسیار میهن پرست و ایران خواه و ملت گرا بود. استاد عبدالرحمان شرفکندی زیست سرفراز و نشاط زندگی را برای همه انسان ها و هم میهنان آرزو داشت .مهر وطن در دل داشت و عاشق مردم بود و با درک و بینش وسعت نظر به سبب ناملایمات زمانه بسیار دوراز میهن در کشورهای عراق و سوریه, لبنان و مصر آواره ودرهجرت بود و با محنت و فقر ودرد و رنج زندگی کرد.ولی به لحاظ علم و دانش و معرفت بسیار ثروتمند وغنی بود. زنده یاد عبدالرحمان شرفکندی از مبارزان دیرهنگام واز یاران همدل بارزانی بزرگ بود که شادروان بارزانی به سبب شجاعت و صداقت و مقاومت و رادمردی عنایت ویژه ای به نامبرده داشته و در شرایط حساس وخطیر چون کوه استوار همپیمان همرزم بارزانی با بارزانی رهبر فقید رساخیز آزادگی بخش کردستان آنسوی مرز بدون وقفه به مبارزات ملت گرایانه ادامه دادند و بهنگام قرادداد الجزایر در سال 1354 مثلث شوم هئیت های حاکمه وقت ایران و عراق و ترکیه متفقا از پشت خنجر زهر آگین به جنبش بارزانی زدند ,مردانه در کنار بارزانی و هم همیهنان خود بعنوان متحد وفادار و یار همدل و غم خوار بارزانی و چونان گذاشته به مبارزات خود ادامه دادند . آن دوران سخت سپری شد در جریان حوادث کردستان در سال 1357 و به هنگام مذاکرات حسن نیت در دوران دولت موقت بازرگان در کنار طرح خواسته های اعلامی با صدور قطعنامه تحت عنوان ماده 8 با حمایت گروهای عمدتا چپ و به بهانه این که "قیاده موقت"(بارزانی ها) حاصل دسترنج کردها را به باد دادند!!خواستار خروج بارزانی ها و قیاده موقت از خاک ایران شدند .یعنی هم نژادان آواره ما و هم میهن خود را از وطن خود بیرون کردند .در آن ایام ماموستا هه ژار جسورانه و شرافت مندانه با تمام وجود به دفاع از آرمان بزرگ بارزانی بزرگ و قیاده موقت به پا خاست که دفاع به حق هه ژار فراموش نشدنی است. دریغا ماموستا هه ژار در شب اول اسفند 1369 خورشیدی در شهر کرج زندگی دنیایی را بدرود گفت و در میان غم و اندوه فراوان مردم و با حضور و شرکت هزاران کرد و دیگر اقوام ایرانی در مام میهن در زادگاهش شهر مهاباد در کنار شاعر شیرین سخن کرد زنده یاد سید محمد امین شیخ الاسلامی مکری به خاک سپرده شد. روانش شاد ویادش گرامی باد برگرفته از نشریه حاکمیت ملت ارگان رسمی حزب پان ایرانیست
موسیقی و بازیهای زیبای محلی کردستان بزرگ ایران منطقه رویایی هورامانات در کردستان را میتوان بهشت پنهان ایران زمین دانست . منطقه ای با هویت کاملا ملی - لباسهای زیبای محلی - آداب و رسوم ایرانیان باستان - زبان اوستایی کهن ایران - موسیقی دلنشین و زیبای کردی - طبیعتی بکر و مملو از پوشش های طبیعی . شایسته است دولت و ملت ایران در حفظ و نگهداری از زبان و طبیعت و آداب و رسوم این منطقه با تمام جدیت کوشا باشند . به طور کلی منطقه کردستان را میتوان از نواحی اصیل ایرانی دانست که در حفظ فرهنگی غنی ایرانی تا کنون بسیار کوشا بوده اند . زبان کردی ریشه ای پهلوی از ایران باستان دارد و ترانه های باباطاهر عریان را میتوان نخستین سند زبان کوردی دانست . کردستان حقیقی ایران فراتر از کردستان کنونی است و شامل : شمال عراق - جنوب غربی ترکیه -و شمال شرقی سوریه می باشد که توسط عثمانی ها به اشغال در آمد و امروزه در کشورهای دیگر واقع شده است . امروز ملت ایران با داشتن آگاهی از هویت کهن خود بایستی برای الحاق کردستانات ایران کوشش بسیار کنند . مردمان کورد ما در ترکیه دچار مشکلات اولیه حقوق انسانی هستند و ترکها آنها را به رسمیت نمی شناسند . در سوریه نیز وضعیتی وخیمتر از ترکیه حاکم است . در عراق گذشته ( دولت فاشیستی و ننگین صدام ملعون با یاری گروهک ضد ایرانی مجاهدین خلق ( منافقین ) ) نیز کردهای ایرانی ساکن حلبچه قتل عام شدند و کردهای دیگر شهرهای عراق نیز کشتار شدند . دولت جمهوری اسلامی نیز در نخستین سالهای حکومت اش با خیانتهای گروهک کومله و دموکرات مواجه شد و مجبور به جنگ داخلی در کنار جنگ خارجی با عراق شد . گروهکهای مذکور هیچ وابستگی و پایگاهی در میان مردمان کورد نداشتند و به همین روی شکست خوردند . به هر روی وضعیت فرهنگی - هنری و اجتماعی کردهای ایران از کردهای ساکن کشورهای همسایه بهتر است ولی بسیار جای پیشرفت و ترقی دارد . کردستان کنونی بسیار از آنچه شایسته تیره های کهن کرد است به دلیل درگیری های گروهکهای ضد ایرانی - منطقه کوهستانی و تجاوزات دشمن امروزه بسیار پایین تر است و دولت و حکومتهای ایران باید به طور جدی برای آبادانی و توریستی نمودن این منطقه اصیل و زیبا کوشش نمایند . ملت ایران پس از آبادانی روز افزون کردستان و کرمانشاهان باید برای الحاق دگر باره شهرهای اشغال شده در ترکیه و سوریه و عراق کوشش نمایند . این وظیفه هر ایرانی آگاه و میهن دوستی است .
منطقه شگفت انگیزهورامانات کردستان واژه ي " اورامان" يا " هورامان" از دو بخش " هورا" به معني "اهورا" و " مان" به معني خانه، جايگاه و سرزمين تشكيل شده است. بنابراين اورامان به معني " سرزمين اهورايي" و "جايگاه اهورامزدا" است. " هور" در اوستا به معني خورشيد آمده و هورامان " جايگاه خورشيد" نيز معني مي دهد . روستاهایی پلکانی با ۳۵۹۶ خانوار ۱۸۹۶۹ نفرجمعيت تابع بخش سروآباد شهرستان مريوان مي باشدکه به شیب تند خانه هاو سختی کوههای بلند پر از برف و دره های عمیق مشهورگشته است.اين دهستان از سمت غرب با كشورعراق و از سمت جنوب به پاوه و كوه شاهو و از طرف شمال به مريوان و در طرف شرق به روستاهاي ژاورود و شهرستان سنندج همسايه است . كوه تخت با ۲۷۷۰ متر در غرب اين دهستان واقع شده است. یک شاخه مهم رودخانه سيروان ازاين دهستان سرچشمه گرفته و پس از تلاقي اين دو رودخانه با يكديگر در خاك كردستان عراق به درياچه دربنديخان مي ريزد .مرکز دهستان با ۴۴۹ خانوار ۲۱۴۸ نفر جمعيت در فاصله ۷۵ كيلومتري جنوب مريوان و اقع شده است. اورامان كه مركز روستاي اورامانات در جنوب شرقي شهر مريوان است، در دره اي شرقي _ غربي و در شيب تندي رو به روي يال شمال كوه تخت واقع شده است. خانه هاي روستا كه به طور كلي از سنگ و به صورت خشكه چين ساخته شده، پلكاني كوهستاني را ايجاد كرده كه در زير هر پله مردماني تندرست و شاداب جاي گير شده اند و معني زندگي را با لذت درك مي كنند. هر روز كه از پنجره به آن سوي كوه مي نگرند، همسايگان كوه مجاورشان را مي بينند. و اين خانه ها به وسيله پلي باريك و ابتدايي به هم اتصال مي يابند. همين بافت معماري زيباست كه موجب نامگذاري اين روستا به پالنگان شده است. ظاهرا همه چيز دست در دست هم داده اند كه اورامان تخت را بهشتي پنهان در دل كوه و دشت بنا كنند. مسير الحاقي اين بهشت از سوي مريوان جاده اي به طول 75 كيلومتر است كه حدود 30 كيلومترش آسفالت و بقيه آن خاكي است. البته خاكي كه نمي توان گفت جاده اي پر از گل و گياه و سبزه كه شايد اگر در ارديبهشت گذرتان به آنجا بيفتد هرگز رقبت حركت در آدمي ايجاد نشود چرا كه چشم انداز رويايي جاده مريوان به راستي چشم نواز و زيباست و هيچ سخني ياراي توصيف اين سرزمين را نتواند بود. گل هاي وحشي زرد و سرخ و لاله هاي واژگون اطراف دشت ها و مناطق كوهستاني جاده مريوان هم ارزش دارويي دارند و هم باستاني. ولي شايد فقط خود اهالي منطقه علت ماندگاريشان را بتوانند بازگو كنند. هورامان تخت شامل روستاهای زیر است : 1 - کماله 2 - رودبر 3 - ویسیان 4 - مرکزی ( هورامان تخت ) 5 - سرپیر
اورامان قبل از آن كه به سرسبزى و شگفت انگيزى معروف باشد به واسطه درآغوش گرفتن پير شاليار شهره عام و خاص است به طورى كه در نيمه بهمن ماه بسيارى از گردشگران اهل تسنن از داخل و خارج كشور به اين روستا سفر مى كنند تا در اجراى مراسم سنتى اين پير شركت كنند. مراسم درويشان اهل حق اورامان نيز از محبوبيت بالايى در نزد مردم برخوردار است. اورامان با اين كه آب و هوايى معتدل دارد اما بهترين زمان بازديد از آن در فصل بهار و تابستان است. گردو، سيب، انار، لبنيات و روغن محلى از محصولاتى هستند كه در اين فصل به وفور يافت مى شود. علاوه بر گيوه و جاجيم كه محصول مشترك اكثر روستاهاى كردستان است اورامان به توليد صنايع چوبى مانند قاشق، چنگال، شانه، سبد و پنجره هاى چوبى نيز مشهور است. در اين بين گردو، گيوه، نمد، جاجيم و صنايع چوبى توانسته اند به سوغات پرطرفدار مردم اين روستا تبديل شوند.
فرسا صادقى كارشناس ميراث فرهنگى اورامانات را يكى از پاك ترين و زيباترين شهر هاى نه تنها ايران بلكه جهان مى داند: «اگر كسى بتواند يك قطعه زباله در اماكن عمومى اين منطقه بيابد يك جايزه پيش من دارد. در اورامانات كه دور از شهر است، با سنگ ديوارى چيده اند كه زباله ها را در اين محل جمع آورى مى كنند.» اورامانات را هزار ماسوله نيز مى نامند. اين محل اصالت خود را حفظ كرده و در كنار طبيعت زيباى آن، مدنيت و شهرنشينى منطقه زيبايى خاصى به هزار ماسوله داده است. معنى واژه اورامان چيست؟ واژه اورامان يا هورامان از دو بخش «اهورا» و «مان» به معنى خانه، جايگاه و سرزمين تشكيل شده است. پس اورامان يعنى سرزمين اهورايى و جايگاه اهورا مزدا. «هور» معنى ديگرى هم دارد.
موسیقی هورامانات کردستان موسیقی در معنای سازها آهنگ ها وسرودهایی است که مجموعا زبان حال و مترجم احساسات و عواطف مردم است که از گذشته ی بسیار دور از نسلی به نسل بعد منتقل شده و به عنوان جزیی از فرهنگ قومی با روح و جان مردم در آمیخته و به حیات خود ادامه می دهد. در زمان حاضر اصیل ترین الحان و آهنگ های ایرانی را می توان در اشعار معروف به گورانی شعرای کرد زبان یافت این آوازها یا گورانی ها هم جنبه ی مذهبی دارند هم غیر مذهبی.آوازهایی که غیر مذهبی می باشند بیشتر بر پایه ی موضوعات عشقی و غنایی و قهرمانی ترکیب یافته اند. موسیقی با جان و دل اکثر کردها عجین شده است چرا که موسیقی هم پیام آور شادی و هم پیام آور غم می باشد. ودر این میان منطقه ی اورامانات و اورامی زبان از جایگاه ویژه ای برخوردارند زیرا که اورامان خود به معنی خوانندگی و گویندگی است. اورامن نوعی از خوانندگی و گویندگی می باشد خاصه پارسیان است و شعر آن به زبان پهلوی می باشد. از ویژگی های موسیقی اورامان این است که همچون جلوه های فرهنگ و هنر مردم اورامان از تاثیر موسیقی و فرهنگ های دیگر بر کنار مانده است و همچنان اصالت ایرانی خود را حفظ کرده است و این موسیقی همانند دیگر موسیقی های فولکوریک دارای جمله های ساده و با وسعت صوتی محدود به دنگ و فرمی ترجیع بندی است که در اصطلاح موسیقی استر وفیک نامیده می شود. بیشتر ترانه های اورامی را به صورت تبادل دو گروه می خوانند یا تبادل خواننده و گروه همراه با کف زدن خوانده می شود. دو نوع موسیقی اورامی چه پلی و گوشی است. چه پلی آهنگ هایی را شامل می شود که ریتمی مشخص و منظم دارند و همراه کف زدن اجرا می شوند . گوشی ملودی های آواز مانندی را در بر می گیرد که ریتم منظم ندارند و اغلب به صورت آزاد اجرا می شوند و خوانندگان به هنگام اجرای این موسیقی یک یا هر دو دست خود را روی گوش می گذارند تا تمرکز بیشتری یابند از این جمله سیاه چمانه مناجات و حالیات را می-توان نام برد. از سیاه چمانه که گفته می شود به سیاه جامگان دوره زرتشت مربوط است نزدیک به چهل و شش نوع آن در پرده های گوناگون به جا مانده است. می گویند در روزگار خسرو پرویز برای شکار گراز راهی اورامان شد و تحت تاثیر مناظر زیبای آنجا به موسیقیدان خود باربد دستور داد که آهنگی در وصف اورامان بسازد گویا آهنگ اورامان باربد همان سیاه چمانه امروزی است که در طول زمان تغییر نام داده است. در بهار که همه جا سبز و خرم است شاید در دل مناظر زیبای طبیعی کوهستان های اورامان چیزی بهتر از سیاه چمانه ای نباشد که با صدایی دل انگیز و روح افزا در وصف طبیعت خوانده شده است. از چه پلی بیشتر در شادی ها و عروسی ها استفاده می شود ولی گوشی زمان خاصی ندارد به همین جهت هر وقت فرد اورامانی احساس تنهایی نماید یا خود به خروش می آید و می خواند یا به صدای دیگری گوش فرا می دهد و با آن وقت خود را سپری می نماید. استفاده از وسایل نوازندگی موسیقی در اورامان کمتر شایع است . خود آواز موسیقی خاص خود را همراه دارد . جز در موارد نادری که از دف ودایره و نی وشمشال استفاده می شود.نیکیتین درباره ی آواز کرد می-گوید : سیاحان و محققان دانشمند گرایش یافته اند به اینکه عالی بودن آوازهای کردی را به فضایل فردی و قهرمانی این ملت نسبت بدهند. آوازهای کردی چه به صورت د سته جمعی خوانده شود و چه به وسیله ی آوازه خوانهای شاعر مسلک چه درباره موضوع های قهرمانی باشد وچه غنایی بهترین وسیله سرگرمی و وقت گذرانی در محافل و مجالس کردان است .
بازیهای محلی کلاوریزان : فردی کلاهی را پر از سنگریزه می نمود وآن را وارونه روی یک سطح قرار می داد سپس می بایست کلاه را طوری از زمین بردارد که سنگریزه ای برجای نماند اما اگر موفق نمی شد می بایست سنگریزه های باقیمانده در روی زمین را تک تک طوری بردارد که بقیه سنگریزه ها موجود در سطح تکان نخورند در غیر این صورت بازنده اعلام می گردید . هر کس در این بازی موفق می شد که یا کلاه را پر از سنگریزه برگرداند یا اینکه سنگریزه ها را تک تک بردارد به طوری که بقیه ی آنها تکان نخورد برنده اعلام می شد در این بازی دقت زیادی لازم بود و کسی که نمی توانست اعصاب آرامی داشته باشد موفق نمی گردید.
هیله مارانی : ( تخم مرغ شکستن ) این بازی که به صورت برد و باخت انجام می گرفت به این صورت بود که در هر مرحله دو نفر با هم روبرو می شدند هر کدام از طرفین تخم مرغی را محکم در دستش نگه می داشت به طوری که یک سر تخم مرغ به طرف بالا باشد و دیده شود سپس فرد دیگری تخم مرغ خود را از طرف سر آن به تخم مرغ طرف مقابل می زد اگر تخم مرغ یکی از آنهاترک بر می داشت این بار دو سر دیگر تخم مرغ را به هم می زدند اگر این بار نیز همان تخم مرغ ترک بر می داشت صاحب این تخم مرغ بازنده محسوب می شد و می بایست تخم مرغ خود را به طرف مقابل بدهد و اگر هر دو ترک برمی داشتند آن طرفی بازنده محسوب می شد که تخم مرغش بیشتر شکسته باشد . به این طریق یک فرد ممکن بود در روز چند تخم مرغ را صاحب شود .
درباره ی بازی بعضی از پژوهندگان گفته اند که نزد انسان چون حیوان مبنای غریزی دارد . مک دوگال بازی آدمی را ناشی از غریزه ی تعدی او می داند و صفت رقابت جنگجویی را که با اکثر بازیها قرین است شاهد مثال می آورد . راس معتقد است اشتیاق مردم امروزی به بازی از عطش غریزی حاکی است چه در دنیای یکنواخت و زندگی شاق و ملال انگیز کنونی بازی فرد را از امور عادی حیات منصرف می کند و به اموری تازه که مطبوع طبع است معطوف می دارد . استانلی هال بازی رایاد آور تجارب نخستین و کهنترین نژادهای انسانی می پندارد . برخی دیگر بازی را گسترش فعالیتهای آدمی که ذاتا لذت بخش باشد محسوب می دارند و بر آنند که غایت بازی را در خود آن باید جست چه اینگونه فعالیتها به نفسه رغبت آور و خوشایند است . کارل گروس معتقد است بازی فرد را آماده ی ایفای نقش های آینده می کند و احترام به مقررات و انضباط را به او می آموزد و به همدستی و همکاری با همگنان خو می دهد و ولی در حقیقت هدف اصلی رهایی از انقباض درونی و فشارهای زندگی و به خوش گرایی و خویشتن نوازی است . بازی نیروهای اضافی را که سر بار تن و جان است به مصرف کارهای دلپذیر می رساند و ذهن را از مشغله های گران روزانه پاکیزه می نماید و از این راه به تجدید قوا یاری می کند . چون در بازی بیش از یک نفر دخالت دارد آن را مانند بسیاری از مظاهر فرهنگی مایه ی همبستگی افراد دانسته و گفته اند بازی آدمی را با گروه و جامعه پیوند می دهد . اما نظریه ای که امروزه بیشتر مورد توجه است این است که بازی نوعی کار آموزی و آماده سازی هدفدار است که به وسیله ی تکرار و تمرین صورت می گیرد . بازی در نزد انسانها اشکال مختلف دارد و بدون شک نقش جامعه در این تنوع بی تاثیر نبوده است . بازی یا به صورت انفرادی صورت می گیرد یا به صورت دسته جمعی . در بازیهای دسته جمعی می توان هدفداری را بهتر مشاهده نمود زیرا از اهداف بازیهای اجتماعی این است که خود خواهی و خود کامگی شخص را تعدیل می کند تا تمایلات فردی او تبدیل به تمایلات جمعی شود . همچنین این نوع بازیها فرد را برای زندگی اجتماعی و مقابله با مشکلات و پیشامدهای غیر منتظره آماده می کند. در بخشهای بعدی سعی خواهیم کرد چند مورد از بازیهایی که در گذشته درهورامان انجام می شده ولی اکنون نسبت به گذشته کمرنگ تر شده شرح دهیم .
خلورتانی : ازمخروط های چوبی استفاده می کردند و دور آن را نخ محکمی می پیچاندند و به نوک آنها یک میخ فلزی ته گرد که بیشتر در نعل اسب و قاطر استفاده می گردد می زدند سپس با کشیدن نخ مخروط شروع به دوران روی زمین می نمود و با چنان سرعتی می چرخید که صدایی نیز ایجاد می کرد . برای به حرکت درآوردن آن می بایست سر بالایی نخ را به صورت حلقه ای در آورند و انگشت اشاره را در آن قرار دهند سپس مخروط ها را که در دست بود محکم به طرف زمین پرتاب می کردند و نخ را می کشیدند بعضی اوقات مخروط خود رابه مخروط افراد دیگری که در حال چرخش بود می زدند و به این ( خلورته مارانی ) یا مخروط شکستن می گفتند اگر مخروط شخصی بدون ترک برداشتن موفق می شد مخروط دیگران را بشکند یا ترک اندازد مخروط او بهترین مخروط محسوب می گردید .
هه ملوقوانی یا گوره کانی : هه ملوقوانی از بازیهایی است که دختران انجام می دادند به این صورت که پنج قطعه سنگ به اندازه ی بزرگتر از یک حبه قند انتخاب می کردند و هر کدام از بازیکنان به نوبت با آنها به بازی می پرداختند . برای این کار ابتدا با یک دست سنگ ها را روی زمین ولو می کرد و سپس یکی از آنها را بر می داشت و ضمن اینکه آن را هوا می کرد سنگی را از روی زمین برمی گرفت و می بایست قبل از اینکه سنگ هوا شده به زمین برسد او سنگ خود را برداشته باشد و با همان دست سنگ هوا شده را نیز بگیرد . این بازی چندین مرحله مختلف داشت ابتدا سنگ ها را تک تک بر می داشتند سپس دو تا دو تا سپس یک تکی و یک سه تایی و به همین ترتیب تا پایان تمام مراحل . اگر در حین بازی سنگ هوا شده به زمین می خورد بازیکن دیگر بازی را شروع می نمود و به همین ترتیب بازی دور می زد و هر بار بازیکن بازی را از مرحله ای آغاز می کرد که قبلا نتوانسته بود تا اینکه یکی از آنها زودتر به پایان مراحل برسد و برنده محسوب شود. از دیگر بازی های دخترانه می توان به بازی آلنجی کولنجی یا آسمان رنگه و چوزی و خط خط اشاره نمود. منبع رقصهای محلی با موسیقی كوردی پیوندی ابدی داشته و معمولاً زنان و مردان عشایر در مراسم شادی به دور از ابتذال دایره وار دست یكدیگر را گرفته به پایكوبی میپردازند، در اصطلاح محلی این حالت را گنم و جو (یعنی گندم و جو) مینامند (در منطقه مهاباد به آن رَشبَلك میگویند) • در این رقصها معمولاً یك نفر كه حركات رقص را بهتر از دیگران میشناسد نقش رهبری گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتدای صف رقصندگان میایستد و با تكان دادن دستمالی كه در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل كرده و در ایجاد هماهنگی لازم آنان را یاری میدهد. این فرد كه سر چوپی كش نامیده میشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقصندگان میافزاید تقسیمبندی رقصهای كوردی رقصهای محلی كوردی را به دو دسته میتوان تقسیم نمود: ۱- رقصهای مذهبی ۲- رقصهادی محلی كردی (عشیرهای) الف - رقصهای مذهبی: منظور از این رقصها، حركات پر شور در اوایش میباشد كه به سماع معروف بوده و در تكایا اجرا میشود در این نوع رقص دراویش در عالم بیخودی حركات سر و گردن خود را موسیقی ریتمیك هماهنگ كرده اصطلاحاً در وجد به سماع میپردازند. که در قسمتهای بالا توضیح داده شد . ب - رقصهای محلی كوردی عشیرهای: رقصهای محلی كوردی را میتوان از ریشه دارترین و كهنترین رقصها دانست. هل پرین (حمله كردن) یا رقص كوردی در گذشته صرفاً با هدف آماده سازی و تقویت نیروی جسمانی و روحی مردم مناطق كوردنشین انجام میشد چرا كه مردمان این مناطق در گذشتههای نه چندان دور همواره شاهد جنگهای قبیلهای بودند و همین امر حفظ و آمادگی همیشگی را طلب میكرد لذا مردمان این مناطق در وقفههای بین جنگها و به مناسبتهای مختلف دست در دست یكدیگر آمادگی رزمیو شور و همبستگی پولادین خویش را به رخ دشمنان میكشیدند. رقص كوردی را یك رقص رزمیمیدانند كه دارای صلابت و متانتی خاص بوده و یاد آور یكپارچگی این مردمان غیور در تمامی ادوار میباشد. امروزه مجموع این رقصها را چوبی میگویند كه معمولاً به صورت دسته جمعی اجرا میشوند. رقصهای محلی با موسیقی كوردی پیوندی ابدی داشته و معمولاً زنان و مردان عشایر در مراسم شادی به دور از ابتذال دایره وار دست یكدیگر را گرفته به پایكوبی میپردازند، در اصطلاح محلی این حالت را گنم و جو(یعنی گندم و جو) مینامند( در منطقه مهاباد به آن رَشبَلك میگویند.) در این رقصها معمولاً یك نفر كه حركات رقص را بهتر از دیگران میشناسد نقش رهبری گروه رقصندگان را به عهده گرفته و در ابتدای صف رقصندگان میایستد و با تكان دادن دستمالی كه در دست راست دارد ریتمها را به گروه منتقل كرده و در ایجاد ایجاد هماهنگی لازم آنان را یاری میدهد. این فرد كه سر چوپی كش نامیده میشود با تكان دادن ماهرانه دستمال و ایجاد صدا بر هیجان رقصندگان میافزاید. در این هنگام دیگر افراد بدون دستمال به ردیف در كنار سر چوپی كش به گونهای قرار میگیرند كه هر یكی با دست چپ دست راست نفر بعد را میگیرد اصطلاحاً این حالت را گاوانی نامیده میشود. در رقصهای كوردی تمامی رقصندگان به سر گروه چشم دوخته و با ایجاد هماهنگی خاصی وحدت و یكپارچگی یك قوم ریشه دار را به تصویر میكشند برخی رقصهای كوردی دارای ملودیهای خاصی بوده و توسط گروهی از زنان ومردان اجرا میشوند و در برخی از رقصها یكی از رقصندگان از دیگران اجرا شده و در وسط جمع به تنهایی به هنرنمایی میپردازند و در این حالت معمولاً رقصنده دو دستمال رنگی در دستها نگه داشته و با آنها بازی میكند كه اصطلاحاً به این نوع رقص دو دستماله میگویند و بیشتر در كرمانشاه مرسوم است. نمایشها و رقصهای كوردی را میتوان به چند قسمت اصلی ذیل تقسیم كرد: ۱- گه ریان ۲- پشت پا ۳- هه لگرتن ۴- فه تاح پاشا۵- لب لان۶- چه پی ۷- زه زنگی ۸- شه لایی ۹- سی جار ۱۰- خان امیری گهریان : گهریان در زبان كوردی به معنی گشت و گذار و راه رفتن بوده و حركات مختص این رقص نیز معنای گشت و گذار در ذهن تداعی میكنند. گه ریان دارای دو مقام بوده كه یكی متعلق به مناطق روستایی و دیگری مناطق شهری میباشد این رقص نرم و آهسته و با لطافتی خاص شروع شده و به تدریج تندتر میشود. ملودی مربوط به این رقص با تنوع در ریتم و نوساناتی در اجرا تا پایان ادامه مییابد. در این رقص در واقع تاثیر گشت و گذار در زندگی كوردها به نمایش گذاشته میشود و تنوع ریتم در این رقص گویای تجربیاتی است كه در گشت و گذار به دست میآیند و میتوان گفت این رقص زیبا تبلیغی است برای خوب نگریستن در اشیاء و طبیعت این رقص زندگی با فراز و نشیب و زیر و بم هایش به تصویر كشده شده و بر ضرورت بینایی و كسب تجربه برای رویارویی با رودخانه پر تلاطم زندگی تاكید میشود. این رقص، رقصندگان را برای رقصهای پر تحرك تر بعدی آماده میكند. تقریباً در كل مناطق كوردنشین ملودی این رقص به شكلی یكسان نواخته میشود و در این رقص نخستین حركت با پای چپ آغاز شد و حركت پای دیگر همواره با سر ضربهای دهل كه معمولاً باریتم دو تایی اجرا میشوند عوض میشود.
پشت پا: پشت پا رقصی است كه كمی تندتر از گه ریان اجرا شده و در بیشتر مناطق كوردنشین مخصوص مردها میباشد رقص پشت پا همانطور كه از نامش پیداست انسان را به هوشیاری و به كارگیری تجارب میخواند تا مبادا شخص در زندگی از كسی پشت پا بخورد.
ههلگرتن : هه لگرتن در لغت به معنای بلند كردن چیزی میباشد. این رقص بسیار پر جنب و جوش و شاد اجرا میشود كه با شور و جنب و جوش بسیار به سوی هدف روانه است. ریتم تند ملودی مخصوص این رقص هر گونه كسالت و خمودی را نفی كرده و بر اهمیت نشاط و هدفمندی در زندگی تاكید دارد. فتاح پاشایی : فتاح از نظر لغوی به معنی جنبش و پایكوبی است. ملودی این رقص در سر تاسر كوردستان به شكلی یكنواخت و با ریتمی تند اجرا میشود و لذا این رقص بسیار پر جنب و جوش میباشد بیشتر مردم كردستان از این رقص استقبال میكنند. این رقص نشانگر انسانی است كه به شكرانه كسب موفقیتها و استفاده از نعمتهای خداوندی خوشحالی خود را به نمایش گذاشته است.
لب لان : این رقص با ریتمی نرم و آهسته پس از فتاح پاشا اجرا میشود و میتوان در آن لزوم تنوع در زندگی را مشاهده كرد. پس از اجرای پر جنب و جوش رقصها گه ریان، پشت پا، هه لگرتن و فتاح پاشا به ضرورت، رقصندگان لب لان میرقصند تا كمی استراحت كرده و تجدید قوا كنند رقص لب لان در واقع انسان را از غلبه احساسات زودگذر نهی كرده، وی را پس از طی مرحله ضروری شور و مستی به قلمرو تفكر دور اندیشی و باز نگری رهنمون میسازد در این رقص، شركت كنندگان آرامش خاصی را احساس میكنند. چهپی : چهپی همانطور كه اسمش پیداست به معنای چپ میباشد ملودی این آهنگ با وزن دو تایی اجرا شده و در بیشتر مناطق كوردنشین از جمله كرمانشاه، كوردستان، سنجابی، بسیار از آن استقبال میشود. فلسفه این رقص قوت بخشیدن به قسمت چپ بدن میباشد چرا كه معمولاً قسمت چپ بدن در انجام امور روزمره نقش كمتری داشته و به مرور زمان تنبل میشود و برای استفاده متعادل از تمامیت جسمانی همواره باید بكارگیری اعضاء سمت چپ بدن آنها را تقویت كرد.
به همین منظور در رقص چه پی قسمت چپ بدن تحرك بیشتری یافته و از خمودگی خارج میگردد. در منطقه كرمانشاه بیشتر زنها از این رقص استقبال میكنند.
زهنگی یا زندی : در این رقص رقصندگان یك قدم به جلو گذاشته و سپس یك قدم به عقب میروند و این حالت تا پایان ادامه مییابد در این رقص ضرورت احتیاط، دور اندیشی و تجزیه و تحلیل عملكرد از جانب انسان به تصویر كشیده میشود. در واقع در این رقص سنجیده گام برداشتن تبلیغ میگردد.
شه لایی : این رقص را كه با ریتم لنگ اجرا میشود میتوان یك تراژدی شكست دانست در این رقص قدمها لنگان لنگان برداشته میشوند تا شكست در برابر چشمان حضار ترسیم گردد و در ترسیم این مصیبت كسی زبان به سخن نگشاید.
سه جار : این نوع رقص با ریتم آرام و گاهاً تند است كه همان طور كه از اسمش بر میآید به معنی سه بار (سێ در رسم الخط كوردی) است كه در آن سه حركت پا و سه حركت به جلو وجود دارد و به گونهای یاد آور عدد مقدس ۳ در فرهنگ فلكلوریك كردهاست.
خان امیری : این رقص نیز با ریتمی تند همراه است و در آن دستی از هم باز و در بالا قرار میگیرد و حلقهای باز تر و فراختر میسازد و بیشتر تناسبی است بین حركت دستها و پاها این رقص كه در آن گونهای خود نمایی و غرور خانی نیز دیده میشود تداعی كننده پیروزی و پرواز پرندگان را در خاطر میآورد. آئين باستانی پيرشاليار (شهريار) در کوردستان آئين سنتي پيرشاليار (شهريار)يکي از آئينهاي باستاني ایرانیان پيش ازاسلام , هرساله درروستاي اورامان تخت برگزار ميشود. واژه هورام از دو بخش (هورا)به معني اهورا و (مان )به معناي خانه و جايگاه و سرزمين تشکيل شده است،بنابر اين هورامان به معناي سرزمين اهورائي و جايگاه اهورا مزداست. اهورا در اوستا به معني خورشيد آمده و هورامان معني سرزمين خورشيد نيز ميدهد. ازسابقه تاريخي اين سرزمين که بگذريم ،طبيعت خارق العاده اين سرزمين همگان را شيفته و دلبسته خود ميکند،معماري هورامان وکوهستاني بودن منتطقه پله هاي به سمت بهست را متصور ميکند،ظاهراً همه چيز دست در دست هم داده اند که هورامان تخت را بهشتي پنهان در دل کوه بنا کنند.
مسير اين منطقه ازمحورسروآباد به مريوان به طول75کيلومتراست. وضعيت خاص روستا ازنظرمعماري،موقعيت،چشمه هاي پرازآب و همچنين مراسم خاص ،آداب ،رسوم و جودمقبره پيرشاليار به ويژه جمعيت و تعداد سکنه قابل توجه آن نشانگر اهميت آن در زمان ساسانيان است. مراسم پيرشاليار اززمانهاي بسياردوردراين روستا برگزار شده است ،مراسمي که باريشه کهن ،جشن عروسي پيرشاليار را يادآور ميشود. جشن عروسي پيرشاليارمراسمي بسيارکهن است،اگرچه اين مراسم درطول زمان با تغييرات بسياري مواجه بوده ولي ريشه هاي کهن اساطيري خود را به خوبي حفظ کرده است. در منابع مکتوب تاريخي آمده است :يک پيامبرروحاني بنام پيرشاليار ،ازمغان زرتشت نزد مردم اورامان بسيار محترم است و کتابش را به بيگانگان نشان نميدهند و کلماتش به جاي ضرب المثل به کار ميرود. اين مراسم هرسال در بهمن ماه ، در آغاز چله کوچک ، درسه مرحله وطي سه هفته در منطقه اورامانات از توابع شهرستان مرزي سروآبادانجام ميشود. اولين هفته بهم نماه گردوهائي که از باغ پيرشاليار چيده شده ،براي اهالي ارسال ميشود و به اين ترتيب اهالي روستا از شروع مراسم عروسي پيرشاليار با خبر ميشوند. هرساله مردم روستا سالگرد ازدواج پيرشالياررا که اخرين پنج شنبه پيش از پانزدهم بهمن ماه است دقيقا به همان گونه که اولين باربرگزار شده است را جشن ميگيرند.دراين مراسم بامدادچهارشنبه پس از نماز آن زمان که کودکان روستا درکوچه هاي بسيار باريک وبرف گرفته ده با فرياد (کلاوروچنه)به درمنازل رفته ،سهم خود ازگردو،بيسکويت و...طلب ميکنند. مردان آبادي در شرف آماده کردن حيواناتي هستند که در طول سال خانواده ها به دليلي نذر کرده ه اند تا در مراسم قرباني کنند. درمراسم پيرشاليار وظايف تقسيم بندي شده است و هرخانواده اي همان کاري را انحام ميدهد که اخلاف او درزما ن حيات پير در مراسم عروسي انجام ميدادند. هرساله حدود 30 رأس گوسفند و بز و دو رأس گاو در اين مراسم ذبح ميشود وخونابه احشام ذبح شده بخارکنان ازبام خانه پير به بام خانه پائين دست و ازآنجا هم بر بام خانه ديگري روان است تا بربام خانه اي يخ کند. اهالي اين روستا بخشي از گوشت را تقسيم ميکنندو مابقي به عنوان آش نذري در منزل پير پخته ميشود و در ظهر چهارشنبه و پنج شنبه بين مردم تقسيم خواهد شد. مردم اين روستا معتقدند اين آش هرگز کم نخواهد بود و جمعيت هرچند زياد باشد کسي باظرف خالي از منزل پيرنخواهدرفت. بعدازنمازظهردراويش قادري که عمدتاً ازاهالي روستاهاي اطراف و روستاهاي مرزي عراق که از سه شنبه شب به اين محل آمده اند بربام خانه پيرحلقه زده و با آواي عرفان دف شروع به ذکروسماع ميکنند. بعد ازپايان مراسم ذکر همگي به مسجد روستا رفته و نماز مغرب را به جماعت ميخوانند و زنان در منزل به فرادا تسبيح حق ميگويند. ازبامداد پنحشنبه مراسم ازسرگرفته ميشودهمه درتکاپو وتلاشند وديگهاي بزرگ آش درخانه پيربرآتشند و جماعت به انتظارنهارميمانند. خانه پيراتاقي بزرگ است که درکنارديوارآن سکوهائي براي نشستن ساخته اند و برستونهاي چوبي اتاق نيز تيرهاي چوبي موازي تکيه داده شده تا مردم بر آن بنشينند. در خانه پير هرخانواده اي جاي مخصوص خودرادارد وعليرغم افزايش جمعيت در اين چندصدساله ،مساحت خانه هنوز مردم را جاي ميدهد. در اين خانه هرشخص فقطميتواند جائي بنشيند که اجداد او 950سال پيش درآنجا مينشستند. يک هفته پس ازاين مراسم يعني درسومين جمعه بهمن ماه نيز،مردان نانهائي را که به شکل قرصهاي طلائي رنگ ازآرد گندم و مغز بادام کوبيده تهيه شده و با گياهان خشک چون ريحان و سياه دانه تزئين شده است بر سرمزارپير شاليلرميبرند و پس از جمع شدن بر سر مزار پير ،نانها را روي هم ميريزند و آنها را خرد کرده،با ماست بين حاضران تقسيم ميکنند. هرسال دردومين هفته ارديبهشت،اهالي اورامان و ديگر روستاهاي مجاور به رسم تبرک و براي شفاي بيماران قطعه اي از تخته سنگ کنارمزار پيرشاليار ميکنند و با خود ميبرند و بر اين باورند که کرامت پيرشاليارباعث تبرک اين سنگ شده وسنگ هرساله دوباره سبزخواهد شد. به نظر ميرسد که اين مراسم که همزمان با جشن سده برگزار ميشود يادگار روزگار پرستش مهر در اين سامان باشد. علماي تاريخ و نژاد بر استواري اين رأي كه تيرههاي « كرد» از اصيلترين تيرههاي ايراني هستند اتفاق نظر دارد. به عقيده زبانشناسان، زبان كردي با لهجههاي گوناگون آن، ضمن آن كه خود يكي از فروع زبان كهن ايراني است، با فارسي رايج، در الفاظ و معاني، قرابت و پيوستگي بيمانندي دارد. به طوري كه بيشتر واژههاي دو زبان، هم در ريخت لفظ و هم در ساخت معني، از يك ريشهي مشترك مشتق ميگردند. از سوي ديگر آن دسته از واژگان باستاني كه در زبان كردي به كار ميرود، ميان ديگر تيرههاي ايراني، چونان گيل، تات، پشتون، تاجيك و... همچنان بكار گفتار ميآيد. آيينهاي ايراني، مانند نوروز، مهرگان، و سده، ميان كردان با شكوه بيمانندي برپا ميگردد و از تقدسي ويژه برخوردار است تا امروز هم در ميان گروههاي بزرگي از كردان كه به فرقههاي كهن ديني اين سرزمين منسوبند، ردپاي بسياري از باورهاي «مغاني»، «مزدكي»، «زرواني» و «مانوي» ديده ميشود كه نمادي از اعتقاد مشترك باستاني آنان با كيشهاي ملي ايراني ميباشد.(1) از اين گذشته روايات تاريي، طايفه مغان، نگهبان دين باستاني ايران را از قوم ماد، يعني از تيره كردان معرفي ميكنند. وجود آتشكدهي بزرگ «آذرگشنسب» در تخت سليمان كه آتش مقدس آن بيش از هزار سال خاموشي نگرفت، اين نظر را تقويت ميكند. به گواهي تاريخ از همان آغاز كه سرنوشت مشترك و تاريخي اقوام ايراني رقم زده ميشود، كردان نقش بنياديني در شكلگيري محتوم آن داشتهاند. چنان كه در جنبش بزرگ ايراني نژادان آريايي براي جاي گيري در بخشهاي باختري و جنوبي فلات ايران، كردان به همراه پارسيان پيش آهنگ ديگر ايرانيان بودهاند. دولت بزرگ ماد كه نخستين دولت ايراني پايه گرفته بر فلات ايران بود، «كرد» شمرده ميشد. زيرا كه مادها، اسلاف كردها هستند. كورش كه توانست آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ايران را به زير يك پرچم درآورد، از سوي مادر نسبت به كردان ميبرد. اردشير بابكان بنيانگذار دولت بزرگ ساساني كه نسبت به بازرنگيان ميرساند، كردتبار به شمار ميآمد. روايتهاي تاريخي به روشني مينمايند كه طايفهي «بازرنگيان» فارس از تيره كردان آن سرزمين بودهاند، همانگونه كه طايفهي شبان كاره هم كه از اواخر دورهي آل بويه طي چند سده در قسمتي از سرزمين فارس صاحب قدرت و شوكت بودند، از تبار كردان فارس به شمارند.تيرهي ايراني نژاد كرد در طول تاريخ نه تنها سرنوشت مشترك با ديگر تيرههاي ايراني نژاد فلات ايران داشته است، بلكه در دورههايي از زندگي ملت ايران با بردوش كشيدن رسالت راهبري جامعهي بزرگ اقوام ايراني، توانسته است شكوهمندترين دوران سرافرازي تاريخ ايران را نيز پديد آورد. كششهاي تاريخي اين سرنوشت مشترك سبب شده است كه حتا در دوران تجزيهي سرزمينهاي كردنشين از ايران (چه به هنگام تسلط جبارانهي امپراتوري عثماني و چه در زمان حكومت غاصبانهي دولتهاي مخلوق استعمار بر اين سرزمينها)، فرياد آزادگي بخش وحدت خواه مردم كرد براي پيوند با ميهن بزرگ جامعهي اقوام ايراني خاموشي نگيرد. امپراتوري عثماني، از زمره حكومتهايي بود كه پس از حكومت تازيان، «دين» را ابزار كشورگشايي و سركوب ملتها و اقوام ديگر قرار داده بود. به گفتهي فردوسي: زيان كسان از پي سود خويش بجويندو دين اندر آرند پيش در اين ميان، تنها مانع برابر به بردگي كشاندن ملتها به نام دين از سوي امپراتوري عثماني، ملت ايران بود. از اين رو، امپراتوري مزبور نه تنها با ملت ايران بلكه با همهي وابستگان نژادي و فرهنگي ملت ايران، در ستيز بود. قتلعام مكرر شيعيان و سركوب بيوقفه كردها، از چنان دشمنيها ريشه ميگرفت. با پيروزي انقلاب عثماني در سال 1908 ميلادي، «تركهاي جوان» صحنه گردان امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنان امپراتوري شدند. تداوم انديشهي آنان در قالب «حكومت كنوني تركيه» موج تازهاي از دشمني و تهاجم بر ضد تيرههاي وابسته به ملت ايران را در پي داشت. بدين سان، در آستانهي فروپاشي امپراتوري عثماني و زايش حكومت تركيه، «شوونسيم نژادي» جايگزين «شوونيسم مذهبي» شد. نماد اين سياست تهاجمي نژادگرايانه، جعل انديشهي «پان تركيسم»، از سوي تركهاي جوان بود كه تا به امروز نيز همهي حكومتهاي حاكم بر تركيه، ميراث خونين آن را به دوش ميكشند. اگر در گذشته، امپراتوري عثماني( دين) را ابزار سركوب قرار داده بود، دولتهاي تركيه در قالب انديشهي نژادگرايانه، سياست قومكشي و پاكسازي نژادي را به مورد اجرا گذاردهاند. از آشكارترين تظاهرات سياست مزبور. قتل عام بيش از 5/1 ميليون از هم فرهنگان، هم تاريخان و هم ريشگان ارمني ما در 24 آوريل 1915 (پنجم ارديبهشت ماه 1294 خورشيدي) و كوشش در زدودن هويت اصيل كردها، زير نام «تركان كوهستاني» است. در آغاز، برخورد كردهاي سرزمينهاي تجزيه شده برابر تبليغات و اقدامات نژادگرايان «ترك»، شكل فرهنگي- سياسي داشت. بدينسان كوشش بر اين بود تا بيشتر بر هويت تاريخي و ايراني و آريايي كردها تاكيد شود. اما به زودي با افزايش فشار توام با خشونت و كشتار براي «ترك ساختن» كردها و كردستان، مقاومتها عمق بيشتري يافت. بدينسان مبارزه براي دفاع از حقوق تاريخي و نژادي كرد، به صورت خيزشهاي مسلحانه در گوشه و كنار كردستان، ظاهر شد. مبارزات مسلحانه «شيخ سعيد هرتوشي» و «سيد عبدالقادر نقشبندي» از اقطاب فرقه نقشبندي در اواخر دوران عثماني را ميتوان از مهمترين هستههاي اوليهي اين مقاومت و خيزش مسلحانه نام برد. به دنبال فروپاشي امپراتوري عثماني در پايان جنگ جهاني اول و ايجاد حكومتهاي به اصطلاح عربي از سوي استعمار انگليس و فرانسه بر پهنهي متصرفات امپراتوري مزبور در خاورميانه، دامنهي تجاوز بر كردها نيز گسترش يافت. اين بار در كنار عنصر ترك، عنصر عرب نيز دستاندركار اجراي «سياست سرزمين سوخته» و «نسل كشي» كردها شد. برابر شدت يافتن «كردستيزي»، دولتهاي استعمارگر و حكومتهاي دستنشاندهي آنان، مقاومت رهايي بخش و نبرد مسلحانه كردها نيز به سر تا سر كردستان اشغالي گسترده شد. در اين ميان رستاخيز آزادگي بخش ايراني نژادان كرد در قلمرو كشور استعمار ساخته عراق به سبب پيوندي كه از آغاز با مبارزات ضد استعماري شاخه ديگري از وابستگان فرهنگي ايران يعني شيعيان آن سرزمين داشت، از برجستگي ويژهاي برخوردار ميباشد. خيزش گران «كرد» و قيامگران شيعه (دو شاخهي نژادي و فرهنگي وابسته به ملت بزرگ ايران)، در مواقع بسيار و با همآهنگ كردن مبارزات بر ضد استعمار انگليس و حكومت دست نشاندهي بغداد، قيامهاي عمومي و فراگيري را در سرتاسر عراق برپا كردند. چنان چه به هنگام قيام شيعيان در اوايل شهريور 1301 خورشيدي بر ضد دولت استعمارگر انگليس و حكومت دستنشاندهي آن در عراق كه شهرهاي مذهبي ميان رودان و نيز شهر بغداد را فرا گرفت، «شيخ محمود برزنجي» از اقطاب بزرگ فرقه قادري براي كاستن از فشار نيروهاي مشترك انگليس و عرب بر قيامگران شيعه، سرتاسر كردستان واقع در قلمرو عراق را برعليه آنان شورانيد. بدين سان، قيام عليهي سلطهي ظالمانهي استعمار، سرتاسر عراق را دربرگرفت. مبارزان «كرد» در اين نبردها، ضربات سختي بر نيروهاي مشترك انگلستان و عرب وارد ساخت و شهرهاي كردنشين بسياري را از اشغال آنان خارج كردند. شيخ محمود برزنجي در مناطق آزاد شدهي كردستان آن سوي مرز، حكومت «آريايي كرد» را اعلام داشت. اگرچه دولت انگليس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسيار توانست به كمك نيروهايي كه از هندوستان آورده بود، قيام عمومي مردم ميان رودان را سركوب كند، اما اقتدار استعمار انگليس با اين قيام دچار آسيب فراوان گرديد و از هيبت و قدرت آن نه تنها در «ميان رودان» بلكه در شبه قاره هند نيز كاسته شد. با آغاز جنگ جهاني دوم، هماهنگي ميان جنبش «كرد» و نهضت شيعيان به صورت قيامهاي گسترده و عمومي بر عليه نيروهاي انگليس و حكومتزادهي استعمار در ميان رودان (عراق) نمايان شد. بر اثر اين قيامها و پشتيباني عمومي مردم، رشيد عالي گيلاني در هجدهم فروردين ماه 1319 خورشيدي (7 آوريل 1940 ميلادي)، قدرت را در عراق به دست گرفت. سران حكومت دستنشاندهي بغداد از عراق گريختند، دولت انگليس با بهرهگيري از نيروهاي مستقر در اردن و پايگاههاي هوايي خود در عراق، پس از نبردهاي خونين بسيار، سرانجام قيام را سركوب كرد. اما ميان رودان و به ويژه مناطق كردنشين اين سرزمين همچنان ناآرام باقي ماند. كردان ساكن شمال عراق، در سال 1319 خورشيدي (1940 ميلادي) براي ادامهي مبارزه، حزب هيوا (اميد) را بنيان گذاردند. اما كمونيستها كه در جريان جنگ دوم، متحد انگليسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب «هيوا» سبب انشعاب اين حزب شدند. پس از اين ناكامي، گروههاي مبارز كرد و برخي عناصر ناسيوناليست جدا شده از حزب هيوا، تشكيلات جديدي را به نام حزب رزگاري (آزادي) سازمان دادند. در سال 1325 خورشيدي گروههاي فعال دو حزب رزگاري و «هيوا» براي تشكيل جبههاي واحد، در همايشي گردهم آمده و «پارت دموكرات كردستان» (آن سوي مرز) را، بنياد نهادند. همايش به اتفاق آراء ملامصطفي بارزاني رهبر جنگجويان كرد را كه در آن هنگام در حال نبرد با نيروهاي حكومت بغداد بود، به عنوان دبيركل حزب جديد برگزيد. در بيانيهي اين همايش، دفاع از حقوق تاريخي و نژادي تمامي ايرانينژادان و وابستگان فرهنگي آنان در عراق، آرمان مبارزاتي پارت دموكرات كردستان اعلام گرديد. به دنبال كنگرهي مزبور، روزنامه خبات (كوشش) به عنوان ارگان رسمي و تئوريك پارت دموكرات كردستان (آن سوي مرز) منشتر گرديد. با تشكيل پارت دموكرات كردستان مبارزه عليه حكومت بغداد و سياستهاي تبعيض نژادي، فراگيرتر شد. رستاخيز كردستان (آن سوي مرز) عليرغم همه توطئهها و كارشكنيهاي دشمنان به پيروزهاي بزرگي در بعد نظامي و سياسي دست يافت و توانست حقانيت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشكار كند. ملامصطفي بارزاني با اعلام اين نظر كه «هركجا كرد زندگي ميكند، آن جا ايران است» همواره بر پيوند ناگسستني تاريخي و نژادي كردان با ديگر ايرانيان تاكيد داشت. مجموع جمعيت كرد در آن سوي مرزها، ميان 6/19 تا 21 ميليون تن برآورد ميگردد: الف- در قلمروي جمهوري تركيه: كردهاي ساكن قلمرو جمهوري تركيه، در نشريات آماري و مكاتبات رسمي دولت تركيه به عنوان «تركهاي كوهستاني»؟!، نامر برده ميشوند. جمعيت كردهاي ساكن تركيه ميان 4/14- 3/15 ميليون تن برآورد ميگردد. اين رقم كمابيش 6/23- 25 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيركردها در ده استان تركيه، واقع در خاور و جنوب خاوري كشور مزبور، داراي اكثريت هستند. شهرهاي وان، ديار بكر، ارض روم، تبليس و... در حوزهي سرزمينهاي كردنشين قرار دارند. در آمارهاي رسمي دولت تركيه، ارقام واقعي مربوط به جمعيت كردها، منتشر نميگردد و در بيشتر نشريان آماري تركيه، نام «كرد» به چشم نميخورد. و از آنان به نام «تركهاي كوهستاني»، نام برده ميشود. ب- در قلمروي جمهوري عراق: جمعيت كردهاي ساكن حكومت عراق كه بيشتر در شمال كشور مزبور متمركزند، حدود 6/5 ميليون تن برآورد ميگردداين جمعيت 5/26 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيردشهرهاي مهم كردنشين قلمرو حكومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سليمانيه، كركوك، موصل و... پ- قلمروي جمهوري سوريه: بيشتر كردهاي ساكن سوريه در سه بر مرزي عراق، تركيه و سوريه و همچنين در اطراف دمشق ساكن هستند. جمعيت كردهاي ساكن كشور مزبور حدود 5/1 ميليون تن برآورد ميگردد كه كمابيش 9 درصد كل جمعيت كشور مزبور را تشكيل ميدهد. بخش قابل ملاحظهاي از ساكنان بلنديهاي گلان (جلان) نيز كرد هستند. ت- جمهوري ارمنستان: جمعيت كردهاي ساكن قلمرو ارمنستان كه بيشتر در بخشهاي خاوري جمهوري مزبور ساكناند، كمابيش 250 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت اين جمهوري در سال 1993 برابر با، 3730000 تن برآورد گرديده است ث- جمهوري آذربايجان (اران): كردها ساكن اين جمهوري در منطقه «لاچين» قرهباغ متمركز هستند و جمعيت آنان حدود 26 هزار برآورد ميگردد. ج- جمهوري خودمختار نخجوان: در بخش شمال غربي جمهوري خودمختار مزبور، حدود 25 هزار تن كرد زندگي ميكنند. جمعيت نخجوان در سال 1995 حدود 306 هزار تن برآورد گرديده است. چ- لبنان: بيشتر كردهاي ساكن لبنان در بخش شمال باختري بيروت ساكناند و جمعيت آنها حدود 100 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت كشور مزبور در سال 1995 برابر با 4 ميليون تن برآورد گرديده است. ح- جمهوري تركمنستان: كردها در اين جمهوري نوخاسته پراكندهاند. در برگهاي هويت جمهوري مزبور، ايرانيان و ايراني نژادان را بيشتر زير عنوان «كرد» ، ردهبندي ميكنند. جمعيت كردهاي ساكن جمهوري تركمنستان، با تعريف بالا، بيش از 500 هزار تن برآورد ميشوند. البته همچنان چه گفته شد، در اين آمار بيشتر ايرانيان، مردم اران و ... را نيز در برميگيرد. سرزمین کردستان، مجموعهٔ مناطق کردزبان در کردستان ترکیه، کردستان ایران، کردستان عراق و کردستان سوریه است. استان کردستان یکی از ۳۰ استان ایران است. منطقه خودگردان کردستان منطقهای خودمختار در بخشی از کردستان عراق است. کردستان نام روزنامهای کردی است که در سال ۱۸۹۸ در قاهره چاپ میشد. کردستان نام یکی از بزرگراههای پر تردد و مشهور در شهر تهران است. کردستان نام اولین وبگاه کردی-فارسی تحقیقات کردشناسی است سرزمین کردستان کُردستان با سرزمینی به مساحت 450 هزار کیلومترمربع درغرب آسیا واقع گردیده است. از شمال با قفقاز در مرزهای شوروی پیشین،ازسمت چپ باشرق ترکیه وشمال سوریه وازراست باغرب ایران وشمال شرقی عراق همسایه است. اهمیت توپوگرافیک کُردستان باکوههای مرتفع آرارت و زاگروس ودیگر رشته کوههای بزرگ وکوچک و درکناردیگر عوامل جغرافیایی مشخص می گردد؛که درطی سالهای متمادی به مانعی بزرگ درراه استحاله ( assimilation)ونابودی ملت کُردازسوی" فتح کنندگان "ظاهر گردید.هم چنین صورتبندی سیاسی_ اجتماعی ،که درسیمای گروهها و دستجات عشایر و فئودالهای کُرد تجسد یافته بود؛ بازدارنده دیگری است، که ساختار و شناسه ی (هویت) کُردرا از خطر فروپاشی قطعی دور نگاه می داشت. ژرفای ژئوپلتیک کُردستان که با وسعت سرزمینی و ساکنان بیش از 35 میلیون ونیزبادرنظر داشت موقعیت حساس و قلمرو ژئوستراتژیکی آن، واقع شدن در مرزهای چهار واحد سیاسی (ایران،ترکیه، عراق ،سوریه) که دارای اهمیتهای معین سیاسی و اقتصادی در مناسبات بین المللی هستند؛ اعتبار ژئوپلتیکی و ژئوستراتژیکی کُردستان را آشکار می سازد. عامل پویا در چهارچوب همین مفهوم: وجود منابع سرشتی و معدنی، نفت، آهن، مس، کُرم، از کُردستان سرزمینی ثروتمند ساخته است؛که ازابتدای قرن بیستم تمایل وانگیزه کشورهای صنعتی جهان رامعطوف به خود گرداند. "معدن کُروم که دربین راه دیار بکر (لانک)قرار دارد یکی از بزرگترین معادن کُرم جهان است که با بازدهی معادل 832000 تن، ترکیه رادر سال 1967،پس ازشوروی سابق،درمقام دومین تولیدکننده این ماده معدنی قرار می دهد.به گزارش سازمان همکاری های توسعه اقتصادی (OECD)درسال 1967تولید آهن در دیوریگی کُردستان شمالی، بالغ بر 5/1میلیون تن بوده است.استخراج مس دردیاربکردرسال 1970بالغ بریک میلیون تن وتولیدنفت در میدانهای نفتی دیاربکروسیرت به 4میلیون تن رسیده است" واقع شدن سرزمین کُردستان دربخش فوقانی دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بویژه باعمده شدن " مشکل آب" که سالهاست یکی ازعوامل تیره بودن مناسبات سیاسی ودیپلماتیک سوریه وترکیه را شکل داده است؛ فاکتور نیرومند دیگری است که می تواند در آینده نقش واهمیت ژئوپلتیک کُردستان درمناقشات موجوددرخاورمیانه را افزایش دهد. هم چنین باید به قراردادنفتی چشمگیر باکوـ جیجان اشاره کردکه بخش قابل توجهی ازخطوط نفتی ازخاک کُردستان شمالی (ترکیه)می گذرد. تصادفی نیست که جدا از قدرتمند بودن جنبش ملی در کُردستان شمالی بخشی از فشارهای سیاسی و دیپلماتیکی که اتحادیه اروپا بر آنکارا وارد می آورد؛ناشی از وجود بی ثباتی پایداری است که رژیم ترکیه راسالهاست درپیوندبا مشکل کُردهابه خود مشغول داشته است و در راستای امنیت منافع شرکتهای بزرگ نفتی قرار نمی گیرد، که مایل به تنش و بحران در روند انتقال انرژی ازترکیه به اروپا نیستند. وجود منابع نفتی درکُردستان شرقی (ایران) واقع درنفت شاه کرمانشاه و گسترش منابع سرشتی،ازجمله زمینهای مستعد کشاورزی ودامداری موئلفه های بااهمیت دیگری رادرساختاراقتصادی کُردستان به وجودآورده اند. اکتشاف نفت درشهرهای کرکوک وموصل واقع در کُردستان جنوبی (عراق) وویژه گیهای آن،ازجمله ارزان بودن و نیز تنشها و بحرانهای دامنه دار در مناسبات بین المللی درپایان جنگ اول جهانی ،لندن و انکارا را بر سر تصاحب نفت کُردستان رویاروی هم قرارداد. جنبشهای ملی کُردها در عثمانی با عقد پیماننامه لوزان در 24 ژوئیه 1923 و توافقات بعدی میان ترکیه و بریتانیا مبنی "بر واگذاری 10درصد از درآمد نفت کرکوک به دولت ترکیه" ، کمال مصطفی از دعاوی ارضی در کردستان عراق، از جمله شهر کرکوک چشم پوشید. یکی از دلایل مهم و بارزی که بریتانیا و فرانسه را از دنبال کردن استقلال و یا خودمختاری کُردستان بازداشت توافق با ترکیه درباره نفت کرکوک بود؛ که قرارداد لوزان را ممکن ساخت. در این قرارداد کُردستان به فراموشی سپرده شد و از مواد، 63،و 64 پیمان سه ور که در 10 اوت 1920 انعقادیافته بود نامی برده نشد. در ماده 62 پیماننامه سه ور به صراحت از خودمختاری کُردستان سخن گفته می شود. "ماده 62. کمیسیونی که در قسطنطنیه اجلاس خواهد کرد وبه ترتیب مرکب از سه عنصر منصوب دولتهای بریتانیا و فرانسه و ایتالیا خواهد بود، ظرف شش ماه از (تاریخ) به اجرا درآمدن پیمان حاضر طرحی را برای خودمختاری مناطق کُردنشین واقع در شرق فرات، جنوب مرز جنوبی ارمنستان،که بعدا ًمعین خواهد شد، و نیز مناطق، واقع در شمال مرز ترکیه با سوریه و بین النهرین، به نحوی که درماده 27،2)و3)مشخص شده است،تهیه و تنظیم خواهد کرد." تلاش جامعه روشنفکری کرد در پایان جنگ جهانی اول، که در راستای بهبود شرایط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی کُردستان صورت می گرفت با ناکامی و دلسردی مواجه گردید. جنبشهای ملی مسلحانه در بخشهای شمالی کُردستان، جنبش شیخ سعید پیران (1925) شیخ محمود برزنجی در کُردستان جنوبی (1919ـ 1922) سمکو در کُردستان شرقی (1920) نتوانستند مشکل کردها را به مسئله ای بین المللی تبدیل کنند، که طرح و حل و فصل آن ـ جدا از توانمندیهای درونی جنبش آزادیخواهانه کُردها ـ در چهارچوب معادلات و مناسبات جامعه جهانی قابل فهم و درک ژرفتری باشد. اولین جمهوری کُردستان،که کردستان سرخ نام گرفت،در فاصله سالهای 1923ـ 1926 در درون جمهوری سوسیالیستی آذربایجان استقرار یافت اما به دلیل فشارهای سیاسی دولت ترکیه که توانسته بود قیام شیخ سعید پیران را سرکوب کند و نیز تضییقات ناسیونالیستهای آذربایجان شوروی باشکست روبرو گردید .* در سال 1946 درشهر مهاباد جمهوری مهاباد با پشتیبانی شوروی سابق تاًسیس و بعداز یازده ماه بوسیله دولت قوام و همکاری سیاسی ودیپلماتیک دولتهای بریتانیا وآمریکاسرنگون شد. عوامل متعددی که به بروز و ناپدیدشدن جمهوری کُرددستان منجرگردید را می توان به فاکتور داخلی (ضعف جنبش دمکراتیک در ایران به شکل عام و به شکل ویژه سست بودن پایه های اجتماعی ساختار سیاسی دولت،عدم گسترش و نفوذ جمهوری در بخشهای و مناطق کُردنشین کُردستان شرقی، هم چنین بافت شکننده و عقب نگاه داشته شده فرهنگی کُردستان) و نیز باید به فاکتور خارجی که نقش بسیار بزرگی در سیر رویدادهای کشور ایفا کرد و به عاملی تاًثیر گذار در ایجاد و سپس ناپدیدشدن جمهوریهای کُردستان و آذربایجان تبدیل گردید؛ اشاره کرد. تغییر تناسب نیرو در جهان که به سود دشمنان جمهوری کردستان دگرگون میشد، پشتیبانی بین المللی از دولت جوان کردستان راکه در وجود سیاست خارجی دولت شوروی تجسد یافته بود را نگران و دچار تزلزل می ساخت. این نگرانی و دگرگونی در نامه ستالین به میرجعفر پیشه وری رئیس جمهور آذربایجان جنوبی و در اثنای آماده شدن حمله ارتش شاهنشآهی ایران به کردستان و آذربایجان رابه روشنی می توان دید. ستالین در نامه مورخ 8 مای 1946 به پیشه وری می نویسد: "آمریکائیها و انگلیسیهابه ما گفتند،اگر ارتش شوروی می تواند در ایران بماند چرا باید ارتش انگلیس نتواند در مصر و سوریه و اندونزی و یونان و سپاه آمریکا در چین و ایسلند و دانمارک باقی بمانند. به این خاطر ما تصمیم گرفتیم که سپاهیانمان را از ایران و چین فرا بخوانیم و به این ترتیب بهانه را از دست آمریکا و انگلیس خارج بسازیم و جنبش آزادیخواهی را در مستعمرات گسترش بدهیم و با این شیوه سیاست آزادیخواهانه خودمان را مشروع و تاًثیر گذار بسازیم به این ترتیب جمهوری کُردستان که ادامه و تبلوری از خواستها و آمال دیرینه و سرکوب شده کُردها بود، قربانی تضادها و کشمکشهای جامعه جهانی گردیدکه در مفهوم جنگ سرد چهره نموده بود. قرارداد الجزایر در سال 1975 باردیگر جنبش ملی کُرد را اینبار در جنوب کُردستان تقریباً به همان دلائلی که جمهوری کُردستان را نابود کرده بودبروزکرد و باردیگرنشان دادکه منافع ملی جنبش کُردستان هماهنگ وموازی منافع ستراتژیکی قدرتهای بزرگ جهانی و ساختارهای سیاسی حاضر در جهان معاصر، که با تضادها و کشمکشهای دائم تصویر می شود منطبق نمی گردد. اجزای متفاوت سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کُردستان پیشینه سیاست خارجی واشینتگن نسبت به حق ملتهادرانتخاب شیوه زندگی از سوی ویلسون رئیس جمهور امریکا درپایان جنگ جهانی اول درسال 1920 در چهاره ماده منتشرگردید. درماده دوازده از "ملتهای تحت ستم دولت عثمانی" سخن به میان می آید،که شامل کُردها و ارمنیهایی میگردد. تحولات سیاسی واقتصادی درخاورمیانه وتضادهای ناشی ازدوقطبی بودن جهان، دولت ترکیه رابه پایگاه و مرکز مطمئن و قابل اتکایی دررویاروییهای امریکاوغرب باشوروی قرار می دادوتنش درسیاست داخلی وخارجی ترکیه ازنقطه نظرآمریکا وغرب به جبهه ضد شوروی آسیب می رساند.به همین دلیل آمریکا وغرب ازجنبش ملی کُرد در ترکیه حمایت نمی کردند.الحاق ولایت موصل به کشور تازه تاًسیس عراق درنیمه اول قرن بیستم ازسوی بریتانیا باموافقت آمریکا صورت پذیرفت، که سهم قابل توجهی ازدرآمد نفت شهرکرکوک درازای موافقت کاخ سفید به این کشورواگذارگردید.دولتهای بعدی آمریکادر ایجادپیمانهای منطقه ای(سعدآباد،بغداد)که در چهار چوب جنگ سردارزیابی می شوندنقش چشمگیری برعهده گرفتند.سویه سیاست خارجی هرکدام ازشرکت کننده گان در پیمانهای مذکور همکاری و جهت گیری مشترک درسرکوب هرگونه جنبش ملی بویژه در کُردستان راشکل می بخشید. پیمان الجزایر پیمان الجزایر درسال 1975،که قیام مسلحانه کُردهای جنوبی(عراق)راباشکست روبروساخت ،منافع آمریکا و رژیم شاهنشاهی ایران در منطقه راتاًمین می کرد.فشاربربلوک شرق که دولت البکرـ صدام حسین در عراق جلوه ی بی شکل وناخوشایندآنرامتجلی می ساخت بادست آویزقراردادن وپشتیبانی ظاهری از جنبش ملی کردها تکمیل گردید و زمینه درهم شکستن آنرا فراهم ساخت. وقایع تاًسف برانگیز سالهای 1987ـ1988 که طی آن صدهاهزارکُردبه دست رژیم صدام حسین قتل عام شدند نه جامعه "متمدن" جهانی و نه آمریکا واکنش شایسته ای بروز ندادند. در جریان جنگ خلیج فارس به سال1991 علیرغم اعلام پشتینانی رئیس جمهوری امریکاازقیام کُردها وشیعه ها،دولت آمریکا نسبت به کشتاروآوارگی ملیونها کُرد بی تفاوت ماندودست روی دست گذاشت. این پیشینه ی تاریک وتلخ از سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نسبت به مشکل کُردها را از آغاز تا دهه پایانی قرن بیستم را نشان می دهد. بازنگری سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق کارکرد تحولات جهانی درپایان دهه هشتاد میلادی که باجابجایی ودست به دست شدن موازنه نیرو در جهان و بویژه ازهم گسستن شوروی پیشین به اوج خود رسید،سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاراکه درپروژه" نظم نوین"جهانی بازتاب می یافت رادستخوش دگرگونی ژرف ساخت. تدوین دکترین خاورمیانه بزرگ که باگسترش وبسط "دمکراسی" درکشورهای اقتدارگرای منطقه ازسوی آمریکا ارزیابی می شود،نگرش کاخ سفیدبه مجموعه سیاستهای دوره جنگ سرد را دگرگون کرد و نقش کشورهای ترکیه وعربستان سعودی (متحدین عمده امریکا) درمنطقه را کاهش داد. از همین زاویه میتوان به اهمیت ستراتژی نوین آمریکا در همکاری و پشتیبانی از جنبش ملی در کُردستان جنوبی ،به مثابه متحدقابل اطمینان دربحران عراق نام برد. از سوی دیگر تضعیف رژیم صدام حسین در عراق ازسوی آمریکاوبریتانیا،که با محدودکردن پروازهای هوایی رژیم عراق درآسمان کُردستان ونیز فشارهای سیاسی واقتصادی کامل می گردید روحیه مبارزاتی کُردهاراتقویت می کرد و نگرش سیاسی احزاب باتجربه وحاضردرصحنه سیاسی کُردستان رادگرگون ساخت. ستراتژی نوین در جنبش کردها قرارداد الجزایر که شکست موقت مبارزان کُردستان جنوبی را تاًیید می کرد، ضربه سنگین و نیرومندی بود که جنبش ملی کُرد را چه از درون و چه از برون بشدت تکان داد و زمینه های بازنگری به ژرفای تاریخ مبارزاتی کُردها را چه در شکل و چه در مضمون بطور جدی در میان بخشهای آگاه جامعه روشنفکری کُردستان پدید آورد. جنبش ملی کُرد که با بی اعتنایی و نادیده انگاشتن مطالبات ملی وتاریخی کُردها درصدسال گذشته روبرو شده بود؛ با بهره گیری از شرایط حساس و تغییر تناسب نیرو درمنطقه وجهان توانست فضای آزادناشی از نبود قدرت مرکزی در عراق و با پشتیبانی افکار مترقی و انسان دوستانه جهانی و مساعدت کشورهای غربی به ویژه آمریکا در بخشی از کردستان (جنوبی) مستقر گردد. این دگرگونی تنها در شکل صورت نمی گرفت، بلکه ستراتژی جنبش را نیز از درون دچار تغییرات ژرف ساخت و مضمون سیاست خارجی جنبش را که به شکل سنتی و بر بنیانها و تفکرات چپ گرایانه بنیاد نهاده شده بود به شکلی آرام مورد بازنگری قرار داد. "شوروی جنبش کُردها را نیروی ذخیره ضدامپریالیستی بشمار می آورد سرخوردگی و یاًس تاریخی از اندیشهای چپ، که در سیمای شوروی سابق تجسم یافته بود، از نیمه اول دهه هشتاد میلادی احزاب کُردی را متوجه جهت های سیاسی دیگری درجهان متوجه ساخت. تمایل احزاب کُردی (حزب دمکرات کُردستان ایران، پارتی دمکرات و اتحادیه میهنی کُردستان عراق) به عضویت در احزاب سوسیال دمکرات اروپا نشانه روشنی از بازبینی در تفکرات و اندیشه های کذشته را نمایان می سازد که با بازنگری در برنامه این احزاب که با تغییر شعار خودمختاری به فدرالیسم تکامل یافت را می توان به عنوان نمونه بارزی از جهت گیری تازه در جنبش ملی کُرد بشمار آورد. تفکر نوین در جهت گیری ستراتژیک در جنبش ملی کُرد را باید در وهله اول به چند فاکتور تاًثیر گذار پیوند داد. نخست، گردش سریع تحولات سیاسی ـ اجتماعی در جهان و منطقه (انقلاب اسلامی ایران،جنگ ایران و عراق، تحولات سیاسی افغانستان، شکاف در بنیانهای سیاسی و تئوریک رژیم شورووی و کشورهای سوسیالیستی)سپس، کارکرد مبادلات واطلاعات سیاسی وفرهنگی درسطح جهان، که باانقلاب شگرف تکنولوژیک نسیم خوشایند آزادی را در منطقه به جریان واداشته بودوهم چنین عامل اجتماعی بااهمیتی چون، جابجایی طبقاتی در کشورهای تقسیم کننده کُردستان، که به قشرهای میانی جامعه جان تازه ای می بخشید، عوامل مادی دگرگونیهای تئوریک و سیاسی در جنبش ملی کُردستان بودند؛ که تدوین ستراتژی جدید در جنبش را ممکن ساختند. با توجه به داده و فاکتهای تاریخی در صدسال کذشته جنبش کُردها،می توان اهمیت ژئوپلتیک و ژئوستراتژیک کُردستان در مناسبات بین المللی را اینگونه بر شمرد: سیاست خارجی جنبس کُردها درمناسبات بین المللی برهمکاری وسیع وگسترده باکشورهای قدرتمند جهان و در درجه اول باایلات متحده آمریکاو کشورهای صنعتی اروپا استقرار یافته است. سمت و سوی اساسی و هدف عمده مبارزات کُردها در بخشهای متفاوت و بخش شده کردستان (عراق، سوریه و ترکیه) ایجاد نظامی فدراتیو از طریق تضعیف قدرت مرکزی (ترکیه) و سرنگونی رژیمهای توتالیتر در(ایران، سوریه) تدوین شده است. ژئوپلتیک کُردستان دارای اهمیتی غیرقبل انکار در منطقه و در جهان است. قرارگرفتن در همسایگی چهار کشور با شاخصها و اعتبار معین بین المللی، و دیگر فاکتورهای بارز،که به آنها اشاره شد، اهمیت ژئوستراتژیک کردستان را در راستای ثبات و امنیت منطقه نمایان می سازد. جنبش ملی کُرد واقعیتی است انکار ناپذیر. علیرغم تکامل نیافتگی سیاسی در گذشته، در این و یا آن بخش از سرزمین تقسیم شده کُردستان، دارای سابقه ای طولانی و ریشه آن در سرزمین، تاریخ و فرهنگ و سنتهای دیرین ملت کُرد گسترده گردیده است و رشد و بالندگی روز افزون آن تابع اراده هیچ ملت و کشور دیگری، جز ملت کُرد نیست. تاریخ مبارزاتی کردها و به منظور ایجاد دولت ملی در هر یک از بخشهای کردستان از مراحل پیچده ای گذر کرده است. عدم ستراتژی مشخص، بی دورنمایی سیاسی و دیگر عوامل بازدارنده و منفی در مراحل متفاوت تاریخی، تا رسیدن به ستراتژی مشترک و تاًسیس دولت فدرال در بخش جنوبی (عراق) کردستان مراحل دشوار و بغرنجی است که تاریخ صدساله کردستان را بازتابانیده است. داده های بسیار اندکی درباره کُردستان سرخ در دسترس تاریخ نگاران قرار دارد. اسناد و مدارک بااهمیتی در مورد چگونگی ایجاد و سرنگونی کُردستان سرخ در آرشیوهای ناگشوده وزارت کشور جمهوری اذربایجان و نیز در بایگانیهای وزارت خارجه شوروی پیشین منطقا باید وجود داشته باشد، که می تواند در صورت انتشار به آشکار گردیدن بخشهای از تاریخ کُرد یاری برسانند مصطفی بارزانی ملا مصطفی بارزانی (۱۴ مارس ۱۹۰۳ - ۱ مارس ۱۹۷۹) از رهبران جنبش ملیگرای کرد در عراق و نخستین رهبر حزب دموکرات کردستان عراق بوداو در سالهای متعددی رهبری عملیات مسلحانه برای استقلال کردستان عراق را به عهده داشت. مصطفی در روستای بارزان در ۱۴ مارس ۱۹۰۳ در کردستان عراق (در آن هنگام: بخشی از امپراتوری عثمانی) متولد شد. او در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ به همراه برادر بزرگترش، احمد، از سران جنبش استقلال کردستان بود. در ۱۹۳۵ با سرکوب این جنبش او به همراه برادرش به سلیمانیه تبعید شد مصطفی در ۱۹۴۲ از سلیمانیه گریخت و شورش جدیدی را علیه بغداد آغاز کرد که بازهم ناموفق بود. مصطفی به همراه هزار نفر از طرفداران و خانوادههاشان به ایران گریخت. در دسامبر ۱۹۴۵ حزب دموکرات کردستان ایران با حمایت اتحاد شوروی تشکیل جمهوری مهاباد در مناطق شمال غربی ایران را اعلام کرد. مصطفی از ژنرالهای جمهوری مهاباد و وزیر دفاع آن حکومت و فرمانده کل قوا بود.در این 11 ماه حزب دموکرات کردستان عراق نیز در بغداد تأسیس شد و بارزانی (به صورت غیابی) به عنوان نخستین رئیس این حزب انتخاب شد. بعد از خروج نیروهای شوروی از ایران در مه ۱۹۴۶ (که بر طبق توافقنامهٔ یالتا صورت گرفت) جمهوری مهاباد دچار ضعف شد و نهایتا در دسامبر توسط نیروهای ایران سرکوب شد و رهبرانش اعدام و زندانی شدند.اما بارزانی موفق شد به عراق بگریزد. در آنجا نیز او دچار شکل شد و نهایتا با حدود ۵۰۰ نفر از پیشمرگههایش از طریق ترکیه و ایران به آذربایجان در اتحاد شوروی گریخت و در آنجا ضمن خلع سلاح پناهنده شدند. در ۱۹۵۱ بسیاری از پیشمرگهها موفق شدند در باکو مستقر شوند و بعضا به تحصیلات خود ادامه دهند. بارزانی شخصا به مسکو رفت و به تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی پرداخت و با تبعیدیهای کرد تماس حاصل کرد. در ۱۹۵۸ و پس از کودتای جمهوریخواهان بارزانی توسط نخست وزیر وقت عبدالکریم قاسم به عراق دعوت شد. او به عراق بازگشت و خواستار استقلال نواحی کردنشین شمال عراق شد. این باعث پیدا شدن اختلافاتی بود که نهایتا در ۱۹۶۱ به حملهٔ نیروهای دولت مرکزی و قاسم علیه کردستان انجامید. بارزانی در نتیجه مجدداً به کوهها گریخت. در مارس ۱۹۷۰ رهبران کردستان با بغداد به توافقاتی رسیدند و بر به رسمیت شناخته شدن قومیت و زبان کردها و موقعیت برابر آنها با اعراب تاکید شد.در اوایل دههٔ ۷۰ فرزند مصطفی، عبیدالله بارزانی، از قبیلهٔ بارزانی جدا شد و با رژیم بغداد همکاری کرد. در مارس ۱۹۷۴ مصطفی بارزانی این بار با حمایت محمدرضا شاه پهلوی و آمریکا و اسرائیل جنگ جدیدی علیه حکومت عراق را آغاز کرد. در اوایل سال ۱۹۷۵ توافقنامهای در الجزیره بین شاه ایران و صدام حسین بر سر اروندرود امضا شد و نتیجتا ایران هرگونه کمک به کردهای عراق را متوقف کرد و بارزانی اینبار نیز تنها ماند. با این اتفاق بارزانی برای همیشه از کردستان گریخت و به ایران رفت. پس از چند سال برا ی معالجه بیماری سرطان به ایالات متحده رفت و نهایتا در ۱ مارس ۱۹۷۹ در بیمارستان جورج تاون در واشنگتن، آمریکا درگذشت. پسر او مسعود بارزانی رهبر کنونی حزب دموکرات کردستان عراق و رئیس کنونی منطقه خودگران عراق است. زبان کردی یکی از زبانهای شاخه شمال باختری زبانهای ایرانی است که در بخشهایی از خاورمیانه و یا به طور دقیقتر در قسمتهایی از ایران، ترکیه، عراق و سوریه که اصطلاحاً به بخشهایی از آن سرزمین کردستان گفته میشود به آن گفتگو میشود. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان و شمال خراسان یافت میشوند. شاخههای اصلی زبان کردی عبارتند از سورانی و کرمانجی. گویشهای کرمانشاهی، اورامانی و کلهری نیز با اینکه با دو گویش نامبرده هخفهمی ندارند و گویشوران آنها همدیگر را متوجه نمیشوند از سوی بسیاری با نام زبان کردی نامیده شدهاند. زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است در حالی که در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه محدودیتهای شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال میشد گرچه هنوز در ترکیه بسیار محدود است . در ایران نیز در برخی رسانهها امکان استفاده از آن وجود دارد در حالی که استفاده از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذيرفته است. حدود پنجاه سال پيش، درباره يک متن قديمی بحثی علمی در گرفت . درباره متن مادی در مجله مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن (مجلد 22 س 1959) زبان شناس معروف پروفسور ن. مكنزی نوشته است كه منظور از زبان مادی زبان كردی است. بسیاری از پژوهشگران، از جمله «تئودور نولدکه» خاورشناس بزرگ آلمانی، معتقدند که اگر روزی زبان مادی درست شناخته شود، بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان خواهد داشت. ولی تاکنون متاسفانه به علت عدم کاوش در مناطق غرب ايران از مادها حتی یک اثر مستند در دست نیست. زبان کردی عضوی از شاخه شمالغربی زبانهای ایرانی است که خود شاخهای از زبانهای هندوایرانی است و آن نیز به نوبه خود شاخهای از زبانهای هندواروپایی است. گویشها و لهجهها زبان کردی به سه گروه بخش میشود: گروه کرمانجی گروه زازا_گوران گروه گویشهای جنوبی ۱. گروه کرمانجی نیز خود به دو گویش عمده بخش میشود: گویش کرمانجی شمالی یا اصطلاحا همان کرمانجی (Kurmancî) گویش کرمانجی جنوبی یا اصطلاحا سورانی (Soranî) ۲. گروه زازا_گوران نیز به سه بخش بخش میشوند: گویش اورامی (Hewramî) گویش گورانی (Goranî) گویش زازا (Zaza) ۲. گروه گویشهای جنوبی نیز شامل کرمانشاهی، کلهری، کلیایی، پیروندی، هستند. در این میان در کتابها، روزنامهها، مجلهها و نیز در پخش برنامههای رادیو و تلویزیونی از کرمانجی در مناطق شمالی و سورانی در مناطق جنوبی استفاده میشود _____کرمانجی (شمالی) | _کرمانجی___ | | |_____سورانی (میانی) کردی________ | | ______زازاکی | | |_زازا-گورانی|_____ اورامانی | | | |______گورانی | | _____کلهری | | |_گویش جنوبی : مقایسه واژگان زبان کردی با دیگر زبانهای هندواروپایی: کردی اوستایی فارسی سانسکریت انگلیسی زبان آلمانی لاتین
|