چرا من یه طوریمه؟
 
kurdland
روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد
نمی دانم چی به سرم آمده ، فکر می کنم یه مشکلی وجود دارد. باید خوشحال باشم ولی نیستم.

دلم کسی را می خواهد که بهم اطمینان خاطر بدهد که بگوید همه چیز درسته و مشکلی وجود ندارد، نه اینکه مشکلی وجود داشته باشد نه ولی دلم یکی را می خواهد که بهم بگوید هی دختر انقدر سخت نگیر لازم نیست که انقدر نگران کامل بودنت باشی لازم نیست همیشه زیبا باشی و آراسته با یک لبخند مهربون لازم نیست که انقدر نگران باشی که راجع بهت چی فکر می کنند لازم نیست که همیشه حواست باشد که باهوش و حتی تیز هوش به نظر برسی .

گور پدر تیز هوشی و خوشگلی و وقار و متانت و نظر دیگران.

چرا من نمی توانم آزردگی و ناراحتی ام را بدون اینکه خودم را ناراحت کنم ابراز کنم؟ چرا وقتی شخصی با حرفی حرکتی و یا ایجاد موقعیتی  منجر به ناراحتی ام و ضایع شدن حقم می شود نمی توانم ناراحتی ام را بدون اینکه تمام اعضای بدنم منقبض شود و بغضی وحشتناک تو گلویم بنشیند و عصبیتی شدید روانم را خراش بده بیان کنم ؟ من دارم دنبال چی می گردم ؟ چه چیزی را می خواهم اثبات کنم؟

این دختر بچه ترسیده و ناراحت و بی اعتماد به نفس که اشک از چشم هایش روان است و طوری گارد گرفته که انگار کسی می خواهد بزندش کیه که تو درون منه؟

چرا من دارم سعی می کنم پشت ژست یک زن موفق و امروزی و تحصیلکرده که با سن کمش عنوان مدیر دارد و یک پست کلیدی و استراتژیک در یک شرکت درجه یک تو سطح جهانی قایمش کنم ؟

اصلا واسه قایم کردن این دختر بچه نبود که انقدر تلاش کردم تا به اینجا رسیدم ؟ واسه اینکه اثبات کنم که من اون دختر بچه هه نیستم واسه اینکه اثبات کنم من اصلا اون دختر بچه رو نمی شناسم  و حتی وجودش رو انکار کردم ؟ ولی حالا که به اینجا هم که هستم رسیدم هنوز هست و هنوز می ترسد و هنوز دارد گریه می کند و بیشتر از همیشه نگرانه که کسی اذیتش نکند؟

کی من و اون از هم جدا شدیم و دو نفر شدیم که من نفهمیدم؟ اصلا دو نفر کجا بود ؟ اون خود خود منه که هی می خواهم با موفقیتهای بشتر بهش اطمینان بدهم که ببین نترس داریم به جایی می رسیم که هیچ کس دیگه نمی تواند اذیتمون کند . ببین همه چه حسرتت را می خورند و دوست دارند جای تو باشند ؟ ببین چطور با وجود حلقه دست چپت و برخورد سنگین و با وقارت چطور نگاه پر حسرت مردها را دنبال خودت می کشی؟

اصلا اینها همه به کنار . مگر تو زن نیستی ؟ مگر همه زنها دلشون عشق نمی خواهد ؟ ببین شوهرت چه عاشقانه دوستت دارد؟ ببین کوچکترین حرکتت به چشمش خواستنی و تحریک کننده است ؟ببین چقدر ملاحظه ات را می کند و چقدر تشویقت می کند و بهت انگیزه می دهد؟

مرد خوبیه انقدر دوستت دارد انقدر نجیب و چشم پاکه پس دیگر چه مرگته ؟ می دونم الان می گی من رو دوست داره و تو رو نه . ولی مگه من و تو یکی نیستیم ؟ هه من چی می گویم من خودم دارم انکارت می کنم اونوقت توقع دارم اون تو را خود من بداند و دوستت داشته باشد.

تو رو خدا بسه انقدر گریه نکن انقدر نترس خسته ام کردی انقدر باهات کلنجار رفتم انقدر قایمت کردم انقدر که وقت و بی وقت به حالت دل سوزاندم و اشک ریختم .

می خواهم این دفعه جدی جدی به جفتمون کمک کنم . باید بروم پیش یک مشاور که کمک کند که یا با هم به یک تفاهمی برسیم یا یکیمون گورش را گم کند و از این کالبد بیرون برود یا من یا تو.

الگوی دیکته شده زن موفق با دختر بچه گریه اوی ترسو و بی اعتماد به نفس نمی خواند.

نگران نباش یک فکری به حالت می کنم . به حال جفتمون.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



           
28 آذر 1391برچسب:, :: 1:59
raza rashid"رضاسيدرشيد"

درباره وبلاگ


وچه ساده با گریستن خویش زاده می شویم و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا می رویم و میان این دو سادگی معمایی میسازیم به نام زندگی"رضاسيدرشيد"
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سولاكانsoolakan و آدرس soolakan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.